سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
 
یادداشت فرزانه قلعه‌قوند معاون پژوهشی انتشارات پیام آزادگان:

چرا آزادگان استحقاق ‌بیشتری برای دیده‌شدن دارند؟

چرا آزادگان استحقاق ‌بیشتری برای دیده‌شدن دارند؟
اصلاً نمی‌شود اتفاق اسارت را از جنگ منها کرد؛ ممکن نیست. اسارت تقدیر قهری همه جنگ‌هایی است که تاکنون در دنیا اتفاق افتاده یا خواهد افتاد. هر اسارتی پیامی دارد و پیامِ رسای کربلا نیز به‌جز با داستان اسارت منتقل نمی‌شد.
 

 به گزارش  روابط‌ عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، فرزانه قلعه‌قوند معاون پژوهشی انتشارات پیام آزادگان طی یادداشتی نوشت:

تردیدی نیست که آزادگان اتفاقی و بی‌هیچ رسالتی بین دیوارهای سردوسنگی اردوگاه‌های مخوف بعثی، سبز نشده‌ بودند؛ یقیناً عزتمندی‌شان به‌حدی بود که برای به‌دوش‌کشیدن بار این مسئولیت انتخاب شده‌ بودند. آزادگان همچون حضرت زینب)، که رسالتِ انتقال مظلومیت و برحق‌بودن شیعه را به‌عهده داشت، توانستند با صبر و صلابت، توکل به خدا، تأمل در احادیث و روایات، توسل به ائمه و در سایة مدیریت و رهبریِ صحیح و مستمر، علاوه بر خودشناسی و خودسازی، در انتقال پیام انقلاب اسلامی به جهان نیز نقش بسزایی ایفا کنند.

وقتی بناست درمورد اسارت و آزادگان حرف بزنم یا مطلبی بنویسم، نمی‌دانم چرا از همان ابتدا فکرم می‌رود به‌سمت ناملایمات، بی‌مهری‌ها، بی‌ذوقی‌ها و بی‌سلیقگی‌هایی که به این قهرمانان روا می‌شود؛ قهرمانانی که:

«با دست‌های بسته

سال‌ها جنگیدند

و دست روی دست نگذاشتند.»

 

اولین‌بار وقتی لابه‌لای سخنان گهربار حضرت آقا درمورد آزادگان می‌گشتم، انگار پنجرة دیگری به رویم باز شد. مدت‌ها روی واژة «الماس‌های درخشان» مکث کردم؛ الماس‌های درخشان! ... . یقیناً باتوجه‌به فرایند الماس‌شدن این عنوان شایسته‌ترین عنوان برای آزادگان است.

گاهی لام تا کام حرفی نمی‌زنم، دستم را سپر چانه‌ام می‌کنم و بازهم بی‌اختیار به واژة الماس‌های درخشان فکر می‌کنم!

و همین‌ الماس‌های درخشان کسانی هستند که در غیبت ده‌ساله‌شان غنائم جنگی ناعادلانه تقسیم شد، غنائمی از جنس فرصت‌های بی‌شمار. انگار این کج‌فهمی‌ها داستان مکرر آزادگان است و بازهم داستان پندآموز زندگی‌شان همچنان در هزارتوی بازی‌های ویترین‌ساز مسابقه‌ای و برگزاری همایش‌ها و بزرگداشت‌ها گم است.

آنچه مسلم است آزادگان سال‌های‌سال برای به‌دست‌آوردن عزت و احترام، برای نلغزیدن، برای زنده‌ماندن و ... تاوان سنگینی پرداخت کردند، اما امروز کدام چشم این تاوان‌ها و تبعات ناشی از اسارت را می‌بیند؟

 

مقام معظم رهبری در 29 مرداد 1376 در دیدار با جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا فرمودند:

 

«مگر مى‌شود این حادثه را تشریح کرد؟ مگر رنج‌هاى لحظه‌لحظة اسارت را مى‌شود در کلمات گنجاند یا با زبان ادبیات و هنر تبیین کرد؟ شنیدن مانندِ دیدن و لمس‌کردن نیست. اینها ایستادگى و مقاومت کردند. شاید در آن لحظه‌اى که آزادگان عزیز ما در اردوگاه‌هایى با نگهبانان غلاظ و شداد دشمن روبه‌رو بودند و ایستادگى مى‌کردند، بعضى از آنها امیدى هم به آزادى خودشان نداشتند. شاید در میان آنها کسانى هم بودند که خسته مى‌شدند و مى‌گفتند تا کى؟ اما سنّت الهى این است که فانّ مع العسر یسرا، انّ مع العسر یسرا»

 

و اما چرایی و چگونگی نوشتن از آزادگان و دوران مقاومت[1]:

شاید بگویید همة دفاع‌مقدس مقاومت است، بله، صحیح است، اصولاً مقاومت‌کردن ابزار دفاع است، اما مقاومت در خاک دشمن، بی‌سلاح و همراه تحریم و تنگنا قطعاً معنی متفاوتی دارد! و اسارت تکه‌ای گمشده‌ از دفاع‌مقدس است.

 

داستان اسارت آن‌چنان صعب و گاهی باورناپذیر است که بعضی‌وقت‌ها خود من را، که سال‌هاست به‌نوعی جزئی از آزادگان شده‌ام، به دودلی می‌اندازد، چه برسد به دیگران به‌خصوص نسل فردا. به‌همیندلیل الزامی است که برای تطبیق استنادی و صحت‌سنجی به سراغ افرادی برویم که خاطراتی مشترک با راویِ آزاده دارند و برای جلوگیری از هرگونه شک‌وشبهه‌ای در ذهن آیندگان، مبنی‌بر اغراق و بزرگ‌نمایی خاطرات، این فرایند را حتماً در شناسنامه یا مقدمة کتاب ذکر کنیم.

 

فرزانه

 

اگر در خاطرات نقل‌شده از آزادمردان دوران اسارت دقیق شویم، می‌بینیم که دستاوردهای اسارت بیش از تصور ماست. تصور کنید که نزدیک به 40 هزار اسیر جنگی چگونه در 20 اردوگاه و چندین زندان در محرومیت کامل زندگی می‌کردند. اگر به ظاهر این خاطرات نگاه کنیم، ممکن است حتی تکراری به‌نظر برسد؛ البته تفاوت‌های همان لایة بیرونی اسارت هم به‌سادگی رؤیت‌شدنی نیست و باید برای دیدن آن مسلح شد، مسلح به بصیرت!

بی‌تردید برای گفتن و نوشتن از هر اتفاق یا جریانی اگر نشود آن را زندگی کرد، باید با ممارست بخشی از آن شد. اسارت پنجره‌ای بسته است که برای گشودنش ابتدا باید عاشق شد. روزهای نخستِ شروع پیوندم با این حوزه، هنگامی‌که پنجرة روایت اسارت را باز می‌کردم، باز پنجره‌ای دیگر روبه‌رویم قد می‌کشید و باز هم ... .

 

گاهی زمزمه‌های عجولانه‌ای، بدون کارشناسی در این حوزه، مبنی‌بر تکراری‌شدن خاطرات به گوش می‌رسد اما واقعیت این است که تحمل و صبر فراانسانی متفاوتِ تک‌تکِ آزادگان هرگز به تکرار نخواهد رسید و شاید یکی از دلایل مهم آن زاویة دید متفاوت افراد باشد که یکی گِل‌ولای می‌بیند و دیگری خورشید درخشان، یک راوی لبخند اسیر ایرانی به روی سرباز عراقی را لغزیدن و خبرچینی می‌بیند و دیگری احترام و اثبات اخوت و مهربانی.

 

روزی جاهلانه گفته بودم: «به‌دلیل تکرار و شباهت خاطرات اردوگاه‌‌های موصل فعلاً کتابی مربوط به خاطرات این چهار اردوگاه‌ چاپ نمی‌کنم!» اما وقتی به‌طور مداوم با خاطرات ده‌سال اسارت آزادگان ازیادرفتة این اردوگاه‌ها همسفر شدم، عرق شرم ریختم. چشم‌هایم را شستم و جور دیگری دیدم و از نو شروع کردم.  این بار از هر دری با آنها به اسارت پیوستم و در کنار تعدادی از نوجوانان و جوانان در موقعیت‌های متفاوت به اسارت درآمدم.

بدون شک آنچه آن روزهای نفس‌گیر را رقم زد، اغلب، خارج از محورهای زیر نبود:

- جراحت‌های شدید

- به‌پایان‌رسیدن مهمات

- حجم اندک نفرات در مقابل حجم زیاد و مجهز دشمن

- محاصره

- موقعیت جنگی

- انبوه تجهیزات مدرن دشمن

- اشغال روستاها و شهرها و دستگیری مردم بی‌دفاع و غیرنظامی مرزنشین

- بسته‌شدن راه‌ها و جاده‌ها و بی‌اطلاعی از موقعیت دشمن در منطقه

- آشنا‌نبودن با منطقة عملیاتی و موقعیت دشمن در منطقه

 - آموزش‌ندیدن نیروها برای مواجهه با موقعیت‌های پیش‌بینی‌نشده

- قطع ارتباط با فرماندهی

و ... .

خودم را به‌جای تک‌تکشان در وضعیت‌های مختلف تصور کردم:

با مجروحیت اعضای مختلف بدن، با پاها و دست‌هایی که خردوخمیر بودند، با چشمان بسته و نگاه‌کردن‌های یواشکی از زیر چشم‌بند، با نشستن در جای‌جای آیفا[2] ... .

هنگامی را ‌تجسم کردم که همچون اسرای کربلا در کوچه و خیابان‌‌های بغداد گردانده شدم، استقبال تحقیرآمیز و گاهی تحسین‌آمیز مردم را، ورود به استخبارات و حتی ردشدن از تونل وحشت با دست‌های بسته را جلوی چشمانم آوردم؛ هنگامی را که در تونل وحشت چشمم از حدقه درآمد، دندان‌هایم از هستی ساقط شد، دست و پایم از نواحی مختلف شکست و امعا و احشایم بیرون ریخت؛ هنگامی را که به اردوگاه مفقودین سفر کردم، پای به محجر گذاشتم و ... .

آن‌وقت از شب تا کلة سحر خواب از چشمم گریخت و توانستم در این شباهت‌ها تفاوت‌هایی را ببینم که برایم باورکردنی نبود.

 

ما باید پیام اسارت و آزادگان جنگ تحمیلی را از لابه‌لای خاطراتشان به دنیا مخابره کنیم. اگر در خاطرات این آزادمردان غرق شویم، می‌بینیم که دستاوردهای اسارت بیش از تصور ماست. صدافسوس که قسمت‌های درس‌آموز این بخش شریف و مظلوم از دفاع‌مقدس در بعضی از کتاب‌های کم‌مایه و نمایش‌های کم‌رنگ فیلم‌ها و سریال‌ها گم شده است.

حضرت آقا در 25 مرداد 1391 در دیدار با آزادگان فرمودند:

 

«من عقیده دارم و تأکید می‌کنم که حتماً ماجراهاى اسارت گفته شود، نوشته شود، به تصویر کشیده شود، کارهاى هنرى فاخر بر روى آن انجام بگیرد. این معنایش حمایت از یک قشر، دفاع از یک حادثه نیست؛ این معنایش امضا‌کردن و محکم و قطعى‌کردن سند پیروزى ملت ایران است ... .»

 

اما گاهی نویسنده‌ای نا‌آشنا به‌این‌عرصه، صرفاً با به‌کارگیری ابزار ادبیات، کتابی شبه‌رمان می‌نویسد که فرسنگ‌ها با راوی و با آنچه اتفاق افتاده بود فاصله دارد. بی‌شک تاریخ‌مصرف این کتاب‌ها کوتاه‌مدت است و برای نسل آینده، که به‌دنبال «چرایی» می‌گردد، پاسخ مطمئنی نخواهد بود و گاه‌گاهی کارگردانی به سرش می‌زند تا در این حوزه مرتکب فیلم یا سریالی شود، ولی نمی‌شود؛ یعنی، تاکنون که نشده است فیلمی جهانی بسازیم که با بازداشتگاه شماره 17 [3]، فرار بزرگ[4]، سریال بازداشتگاه کلدیتز[5] و ... برابری کند و مانند مضامین آنها طیف وسیعی را دربربگیرد، فیلم‌هایی با لوکیشن عالی، فیلم‌نامه‌ای قوی و خوش‌ساخت. موضوعاتی بین‌المللی که مشترک همة مردم دنیاست، نه خاصِ یک فرهنگ، قوم، خط ‌فکری و ... .

 

متأسفانه فیلم‌های ما با این حجم از داستان‌های ایثار، مقاومت، ابتکار، ایمان و ... تاریخ‌انقضا دارد و با این ویژگی هرگز جهانی نخواهند شد. اکثر فیلم‌های ساخته‌شده در این بخش، نمایشی نخ‌نما از روزهای صبر و حماسه است و فقط در «طفلکی» جلوه‌دادن آزادگانِ سربلند موفق عمل کرده است. تا دیر نشده باید برای نسل سرگشته و فضای مجازی‌زدة امروز، که به‌زعم من نسل لقمه‌های آماده‌اند، فکری کرد تا قهرمان‌های دروغین و پوشالی سینمای غرب را جایگزین قهرمانان واقعی نکنند.

بازگویی همة این دردها، نویسندگان و فیلم‌سازان را ملزم خواهد کرد تا برای نوشتن و گفتن از روزهای مقاومت در اسارت:

* مدت‌ها با یک آزاده، از هر اردوگاه، حشرونشر داشته باشند تا بتوانند اسارت را تاحدودی لمس کنند.

* داستان اسارت، رمان و داستانی تخیلی نیست، بلکه واقعیت‌هایی درس‌آموز، دردناک و افتخارآمیز با نمادهایی بیرونی است و ازآنجایی‌که این روایات خاطرات گروهی است باید پس از مستند‌سازی تطبیق استنادی داده شود.

 

 

کلام آخر اینکه اگر آزادگان استحقاق ‌بیشتری برای دیده‌شدن نداشته باشند، کمتر هم ندارند؛ زیرا آنها دو مرحله جنگیدن را پشت سر گذاشته‌اند:

1- در خاک وطن با سلاح گرم

2- با دست‌های بسته و بی‌سلاح در خاک دشمن

بی‌تردید با دستِ بسته و با سلاح فرهنگ و اخلاق و مقاومت جنگیدن به‌مراتب دشوارتر است و دوران حماسه و مقاومت آزادگان سرافراز، در زندان‌های رژیم بعث، فصل سبز دیگری از دفتر پرافتخار دفاع‌‌مقدس را به روی آیندگان می‌گشاید؛ فصلی که حکایت مقاومت، تعهد و وفاداری آزادگان را به آرمان‌های دینی و ملی خود به همراه دارد.

 

فرزانه قلعه‌قوند ـ‌ شهریور 1399


[1] دوران اسارت

[2] ماشین نظامی

[3] به کارگردانی بیلی وایلدر در سال ۱۹۵۳ میلادی ساخته شد. این فیلم روایت نیروی هوایی امریکا در اردوگاهی در آلمان است.

[4]  به کارگردانی جان استرجس، محصول سال ۱۹۶۳ است. این فیلم روایت 76 زندانی انگلیسی در کشور آلمان را بیان می‌کند که برای فرار نقشه کشیدند.

[5] سریالی انگلیسی که داستان آن دربارة اسرا و زندانیان جنگی متفقین است که بیشترشان درجه‌دار و افسرند.

۴ مهر ۱۳۹۹
کد خبر : ۱,۴۶۵
کلیدواژه ها: فرزانه قلعه‌قوند ، انتشارات پیام آزادگان ، کتاب خاطرات آزادگان ، اسارت

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید