سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

مدافع حرم از مسائلی می گوید که تا به حال گفته نشده

نتوانستم در برابر تب رفتن به اروپا مقاومت کنم. مدتی بود در بین جوان‌های افغان ساکن ایران، علاقه تند و تیزی برای رفتن به کشورهای اروپایی پیش آمده بود و من هم در این میان مستثنی نبودم.

به گزارش روابط‌ عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان،  این یک کتاب عجیب است. عجیب و واقعی. اتفاقات زندگی کسی که خودش معتقد است زندگی اش یک زندگی عادی است با چاشنی کمی اتفاق.


در روایتش می‌گوید:«من در ایران به دنیا آمدم در اسفند ۱۳۶۲، اما یک ایرانی محسوب نمی‌شدم. پدر و مادرم، بیش از چهل سال پیشتر، از افغانستان به ایران مهاجرت کرده بودند، اما آن‌ها هم ایرانی شناخته نمی‌شدند. وضعیتی که داشتیم، برایم خوشایند نبود. نمی‌توانستیم خیلی کارها را بکنیم؛ حتی برای دیالیز کردن پدرم در بیمارستان به مشکل برمی‌خوردیم. این گرفتاری‌ها، مرا خیلی ناراحت می‌کرد. دلم می‌خواست در جایی زندگی کنم که به آنجا تعلق داشته باشم و مردم و دولتش، مرا هموطن خود بدانند ...»

3

 
مسافر بودن در جاده‌ها همیشه با او بود. رفتن به افغانستان و دوباره بازگشتن و سختی کشیدن ها و به قول خودش انگار در پیشانی نوشتش، مسافر بودن مهر شده بود.
 
«نتوانستم در برابر تب رفتن به اروپا مقاومت کنم. مدتی بود در بین جوان‌های افغان ساکن ایران، علاقه تند و تیزی برای رفتن به کشورهای اروپایی پیش آمده بود و من هم در این میان مستثنی نبودم. باز همان صحبت های همیشگی و جار و جنجال‌های قدیم بین من و خانواده‌ام پیش آمد اینکه من در اینجا آینده و درآمدی ندارم و هیچ چیز نخواهم شد ... اما من می‌خواستم بروم ...»

گاهی این شنیدن ها، یعنی یک نفر راهش را پیدا کرد و خب دیگر سختی های زندگی اش تمام شد و از حالا به بعد قرار است روی خوش زندگی را ببیند اما زندگی راوی قصه ما به اینجا ختم نمی شود تازه اول راه است. ابوباران نام کتابی است که قرار است راوی قصه یک مدافع حرم افغانستانی باشد، البته راوی ما شهید نشده است او فقط روزهایی عجیبی که گذرانده است را روایت کرده ... روزهایی که شاید با خواندنش هم عجیب و سخت بودنش را با تمام وجود احساس کنیم.

می گوید: «وقتی همه راه‌هایی که رفتم به در بسته خورد فهمیدم که باید جای دیگری باشم و بالاخره پیدا شد آن راهی که باید پیدا می شد. اما اینجا هم که پیدا شد، سختی های خاص خودش را دارد مثلا اینجا به ما مدافعان افغانستانی می‌گویند فاطمیون چون مانند حضرت فاطمه(س) هم غریب هستیم، هم گاهی مظلوم واقع می‌شویم...»

ابوباران راویتگر زندگی مدافعی است که به قول نویسنده کتاب، صداقت او در بیان واقعی خاطراتش و ظرافت‌هایش قلب را به لرزه درمی‌آورد. کتابی که متفاوت است با دیگر کتاب‌هایی که تا به حال در این حوزه وجود داشته است. خواندن زندگی مدافعان حرم همیشه جذابیت دارد اما این روایتی که تازه منتشر شده است. قرار است از مسائلی بگوید که تا به حال کسی در مورد آنها صحبت نکرده است. روایت هایی عجیب و واقعی از زندگی یک مدافع حرم افغانستانی.

.

 
۹ مهر ۱۳۹۹
کد خبر : ۱,۵۷۳
کلیدواژه ها: اروپا، افغان ها، کتابخوانی، مدافع حرم، مقاومت

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید