سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
 

حتی اگر مرا شهید کردند، سکوت کنید

حتی اگر مرا شهید کردند، سکوت کنید
جمع زیادی از بچه ها نشسته بودند و حاج آقا ابوترابی برای آن‌ها سخن می گفت، غفلت و بی احتیاطی باعث شد نگهبان عراقی او را ببیند.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، روز هفدهم رمضان حادثه ای تلخ اتفاق افتاد. جمع زیادی از بچه ها نشسته بودند و حاج  آقا ابوترابی برای آنها سخن می‌گفت، غفلت و بی احتیاطی باعث شد نگهبان عراقی او را ببیند، چیزی نگذشت که او را به مقر فرماندهی بردند.

چه سخت بود صدای دلخراش سیلی و شلاق که بر جسم نحیف آن مرد خدا فرود می آمد. ما که قلبمان میسوخت و اشکمان جاری بود. می خواستیم داد بزنیم، اما به توصیه خود او مجبور به سکوت بودیم. او قبلا فرموده بود: اگر مرا در پیش دیدگانتان شهید هم کردند شما وظیفه ای جز سکوت ندارید، آن شب، سید را در تک سلولی انداختند و از آنجا که عراقی ها احتمال شورش میدادند، روز بعد همه ما را در زیر آفتاب داغ نشاندند.

ژنرال عراقی که از بغداد آمده بود، دهان باز کرد و مشتی تهدید و هر آنچه در خور خود و اربابانش بود را نثار ما و امام کرد. بچه ها که منتظر فرصت بودند تا او نام امام را بر زبان آورد، چنان هماهنگ با همدیگر فریاد صلوات سر داده و در پایان صلوات شعار و «اید الامام الخمینی» «وانصر جیوش الحسینی» سر دادند که صدایشان اردوگاه را لرزاند و تعادل فرمانده عراقی را بر هم زد و ترجیح داد تا اوضاع بدتر نشده، برگردد.

بعد از آن، گر چه حاج آقا به جمع ما برگشت اما زیاد میهمان ما نبود، انگار ازسوی خدا مأموریتی دیگر داشت. روز بیست و چهارم رمضان عراقی ها او را به مرکز استخبارات در بغداد بردند. در کلاس درس بودم که خبر رسید دارند حاجی را می برند. بر خود لرزیدم و به بیرون اتاق دویدم کوله بارش را به دوش می کشید و با قدم های استوار که خبر از اراده چون کوهش میداد، تا درب خروجی می رفت به چپ و راست می نگریست و مانند همیشه به نگاه های حسرت بار ما لبخندهای ملیح تحویل می داد. گوش های اسیران در آن لحظه فریادهای دلش را می شنید که به آنها می گفت: حلالم کنید، بیش از این فرصت خدمت نبود. او می رفت و جان ما را با خود می برد. آرام و قراری نمانده بود. زبان حال مان این بود که:

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

 (برگرفته از کتاب سیره ابوترابی ص۶۳(

۱ آذر ۱۳۹۹
کد خبر : ۲,۶۷۶
کلیدواژه ها: حاج آقا ابوترابی ، اسارت ، اردوگاه ، سید آزادگان

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید