سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
کتابنامه آزادگان(۲۴)؛

معرفی کتاب «مادر»

معرفی کتاب «مادر»
این کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است که در دو بخش خاطرات دوران کودکی و خاطرات دوران انقلاب و حضور در جبهه‌های جنگ و اسارت پرداخته است.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، کتابنامه آزادگان به معرفی کتاب‌هایی می‌پردازد که انتشارات پیام آزادگان تاکنون مبادرت به چاپ آن نموده است. در قسمت بیست‌وچهارم این پرونده به معرفی کتاب «مادر» می‌پردازیم.

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
نوبت
و سال چاپ: اول، 1396                       
ویراستار
: فرزانه قلعهقوند
حروف
چین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و
صحافی: خانه چاپ کتاب
شمارگان
: 1000
قیمت
پشت جلد: 80000 ریال
تعداد
صفحات: 136
شماره
شابک: 5-14-8220-600-978
قطع
کتاب: رقعی
نوع
کتاب: خاطره

 جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

معرفی کتاب

این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است. نویسنده خاطراتش را در دو بخش تدوین کرده است و در صفحات نخستین بخش اول به خاطرات دوران کودکی و در ادامه به خاطرات دوران انقلاب اسلامی و حضور در جبهههای جنگ و اسارت پرداخته است. این کتاب ضمن بیان خاطرات نویسنده، روایتگر داستان مادری است که فرزندش را پروراند و او را به دامان انقلاب اسلامی سپرد و رنجهای بسیاری را متحمل شد.

عبدالمجید رحمانیان سال 1361 در عملیات بیتالمقدس به اسارت درآمد. سالهای اسارت این آزاده در اردوگاههای موصل (1،2،3 و4) و نیز اردوگاه 5 (صلاحالدین) و 17 تکریت و الانبار (کمپ 8 معروف به عنبر) سپری شد.

گزیدهای از محتوای کتاب

میگفت: «روزا وقتی آفتاب همهجا پهنه، درختا را نشورید! اونموقع خورشید میزنه و قطرههای آبی که رو برگا میمونه، میجوشونه و برگا زود خشک میشن. ولی غروبا آب تا صبح رو برگا میمونه و تروتازهش میکنه. همین باعث میشه که نسیم خنکی از درختا بیرون بیاد و نیمهشب بزنه صورتتون و شادابتون کنه

کمی در حیاط نشستم، با امواجی از اندوه‏. هنوز بر آن چارپایه کوتاه آهنی، که مادر بر آن مینشست و با دستان ترکخوردهاش در لگن فلزی لباس میشست، ننشسته بودم که موج سنگینتری از اندوههای خاطرهبار، مرا در خود پیچیدند. درخت نارنج پر از بلبلانی بود که میخواندند و شادی میکردند و گنجشکها که جیکجیکشان نشان میداد که جای دنج و آرامی بهدستآوردهاند ... .

  برای سفارش کتاب اینجا کلیک کنید

 

 

۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
کد خبر : ۴,۹۲۷
کلیدواژه ها: انتشارات پیام آزادگان,مادر,عبدالمجید رحمانیان,کتابنامه آزادگان

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید