سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
 
ما تنها نبودیم (۱)؛

امدادهای غیبی| روایت آزاده سید عباس آل طاها

امدادهای غیبی| روایت آزاده سید عباس آل طاها
دفاع مقدس نماد استقامت و سمبل پیروزی، از پیچیده‌ترین جنگ‌ها در جهان به شمار می‌رود.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تنها جنگ دو کشور نبود، بلکه جنگ ابرقدرت‌های دنیا با ایران بود و اگر از این جنگ به عنوان حماسه بزرگ و دفاع مقدس یاد می‌شود، بدین جهت است که فرزندان ایران اسلامی با بضاعتی ناچیز به مصاف کسانی رفتند که از ماشین‌های جنگی برخوردار بودند.

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

عنایات الهی و امدادهای غیبی زیادی در دوران دفاع مقدس برای رزمندگان کشورمان اتفاق افتاده و از رهگذر آن مشکلات به وجود آمده در مناطق عملیاتی و غیر آن را از پیش پای خود برداشته‌­ و جان‌های زیادی در آن موقعیت زمانی و مکانی حفظ شده است.

بدون تردید شایستگی افراد و برخورداری از درجات بالای ایمان، زمینه مناسب­تری برای مشاهده امدادهای غیبی فراهم می‌­سازد. و از آن منظر که رزمندگان جان بر کف اسلام برای اعلای کلمه دین حق به میادین نبرد می­رفتند، شایستگی افزون­تری برای دریافت این عنایت‌های خاص داشتند.

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

آزاده سرافراز «سید عباس آل طاها» به بیان خاطره‌ای از دوران اسارت و یک نمونه از این امدادهای غیبی جالب پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

یکی از هم سلولی‌ها به نام حسین کارخانه‌ای (خداوند او را غریق رحمت خویش نماید) چون در کارهای فنی سر رشته‌ای داشت،به عنوان تعمیرکار و لوله‌کش آبگرمکن، موقتاً در اردوگاه کار می‌کرد.یک شب بعد از داخل شدن به آسایشگاه، آخر شب از داخل پیراهن خود یک عم جزء قرآن بیرون آورد، و گفت سید، این قرآن را از پشت بام حمام عراقی‌ها پیدا کرده‌ام.بعد از آنکه حفظ کردی به من برگردان، ‌تا عراقی‌ها متوجه نشده‌اند،  به جای قبلی آن را منتقل کنم و چون جو آسایشگاه نامناسب بود و معمولاً اکثر اخبار به عراقی‌ها می‌رسید.
با تمارض به بیماری،  در زیر پتو با نور کم شروع به حفظ قرآن کردم. بعد از چند روز، متوجه شدیم یک افسر ارشد بعثی، برای بازدید از اردوگاه آمده است. قبل از اذان ظهر آماده‌باش زدند که 5-5 به صف بایستند و ما چون جایی برای مخفی کردن چیزی نداشتیم با توکل به خداوند متعال قرآن را داخل کیسه انفرادی بر روی دیوار گذاشتیم بعد بیرون رفتیم و 5-5 ایستادیم لباس‌هایمان را کندیم و با همان نظم به جای دیگر رفتیم تا لبا‌س‌ها و حتی داخل کفش‌ها را نیز گشتند بعد از بازپرسی بدنی به داخل آسایشگاه رفتند. به نظر این حقیر اگر قرآن را پیدا می‌کردند، اول از همه به حساب اردوگاه، ‌بعد نگهبانان،  و بعد اسراء می‌رسیدند مشغول دعا شدم، و واقعاً دل شوره داشتم که خدایا کمکم کن لااقل به خاطر من بچه‌ها کتک نخورند.
بعد از دقایقی از داخل آسایشگاه بیرون آمدند و گفتند، ‌بروید وسایل خودتان را جمع کنید. من دوان دوان به داخل آسایشگاه آمدم، تمام کیسه‌ها را وسط آسایشگاه ریخته بودند و محتویات آنها را خالی کرده بودند به نحوی که هرکس دنبال لباس و وسایل خود می‌گشت شاید کمتر کسی باور کند تنها کیسه‌ای که بر روی دیوار مانده بود و به آن دست هم نزده بودند، کیسه انفرادی من بود. خدا را شکر کردم،  و به یاد آیه سریع قرآن افتادم که می‌فرمایید:
وَ جَعَلْنا مِنْ بین اَیدیهِمْ سداًٌ و منْ خَلْفِهِمْ سَداً فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرون(که خداوندا در مقابل چشمان آنها مانعی قرار می‌دهد و آنها را به عبارتی کور می‌کند)

مؤسسه فرهنگی، هنری پیام آزادگان

خبرنگار: مالک دستیار

۱۸ خرداد ۱۴۰۰
کد خبر : ۵,۳۶۹
کلیدواژه ها: قهرمانان اسیر,ایثارگران,آزادگان,خاطرات کوتاه,اسارت,ایثار,امداد های غیبی

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید