سریال زندگی شهیدبروجردی با نام «غریب» تازهترین پروژه استراتژیکی است که به همت سازمان اوج و به کارگردانی محمدحسین لطیفی در آستانه تصویربرداری قرار دارد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، سریال
زندگی شهیدبروجردی با نام «غریب» تازهترین پروژه استراتژیکی است که به
همت سازمان اوج و به کارگردانی محمدحسین لطیفی در آستانه تصویربرداری قرار
دارد. پیش از این، بارها خبر تولید سریالهایی درباره شهید بروجردی توسط
کارگردانهای مختلف رسانهای شده بود اما هیچکدام به سرانجام نرسیدند.
حالا غریب آخرین روزهای پیشتولید را میگذراند و قرار است با بارش برف
در غرب کشور(که الزام بخشهایی از فضای قصه است) کلید بخورد. سازندگان
این سریال قصد دارند برای نقشهای اصلی، از بازیگران کمتر دیدهشده اما
توانمند استفاده کنند. محمدحسین لطیفی اینبار بر توانایی شهرام خلج
بهعنوان طراح چهرهپردازی برای شبیهسازی شخصیتهای واقعی، حسابی ویژه
باز کرده است. فیلمنامه سریال غریب اقتباسی است از کتاب «محمد؛
مسیحکردستان» به قلم نصرتا... محمودزاده. او نویسنده و پژوهشگر مطرح حوزه
دفاعمقدس است که ۱۶سال برای تألیف این کتاب تلاشکرده و همین پشتوانه
است که باعثشده او
«مشاور فیلمنامه» سریال هم باشد. محمودزاده همراه لطیفی در گفتوگویی از اهمیت ساخت سریال شهید بروجردی در روزگار امروز میگویند. لطیفی
جزئیات جذابی درباره سریال غریب مطرح کرد اما خواست روایت او تا زمان پخش
سریال محفوظ بماند تا طراوت اثر حفظ شود.
نگارش کتاب زندگی شهید بروجردی از چه زمان برای شما به یک مسأله تبدیل شد؟
محمودزاده:
این سؤال مرا یاد جلسات متعددی میاندازد که با رهبر معظم انقلاب درباره
لزوم توجه به ادبیات دفاعمقدس داشتیم. علاوه بر آن نگاه ویژهای که
سیدمرتضی آوینی به آینده داشت نیز برایم زنده میشود. ما و شهید آوینی در
روایتفتح همکار بودیم و او میگفت من با دوربین و تو با قلم، رسالتی مهم
برعهده داریم. معتقد بود، سینما برای آنکه هشتسال دفاعمقدس را بهدرستی
به تصویر تبدیل کند، نیازمند آثار ادبی قوی در این حوزه است. این نگرش
عمیق، مرا قانع کرد به شکل حرفهای وارد این کار شوم.
آقای لطیفی کتاب را حتما خواندهاید، نظرتان چیست؟
از سالها پیش شهیدبروجردی را میشناختم اما با خواندن کتاب، این شناخت بسیار عمیقتر شد.
آقای محمودزاه، سبک نگارش و زاویه نگاه شما به روایت زندگی چهرههای مطرح دفاعمقدس از یک دوره تغییر میکند. دلیل آن چیست؟
من
از زمان جنگ نویسنده شدم و تا پایان دفاعمقدس کتابهایم یک شکل بودند
اما پس از پایان جنگ برای خودم استراتژی دیگری تعریف کردم و دنبال این
بودم که بگویم افرادی که در هشتسال دفاعمقدس مقابل دشمنی قوی ایستادند
چه کسانی بودند؛ افرادی که پیش از جنگ حتی دانشکده افسری نرفتهبودند تا
آمادگی نظامی داشته باشند. اول رفتم سراغ حسین خرازی؛ فرمانده لشکری که در
میدان جنگ، مغز متفکر بود. بعد رفتم سراغ کسی که در مسائل استراتژیک، مغز
متفکر است؛ حسن باقری. بعد از آن سراغ شهیدرضوی رفتم، مغز متفکر
مهندسیجنگ. پس از آنها رفتم سراغ کسی که ایدئولوژی دارد اما برای اینکه
شهید شود عجله داشت؛ یعنی شهید علمالهدی که جلوی چشم من به شهادت رسید.
و ماجرای کتاب شهیدبروجردی از کجا شکل گرفت؟
محمودزاده:
پس از مدتی دیدم مکتب فرماندهان جنگ در جنوب مدل خاصی دارد که شبیه مکتب
فرماندهان شمالغرب نیست. احساس کردم کمبود من، فردی است که «فرماندهی
جامعالاطراف» در شمالغرب باشد در نتیجه به گزینه مهمی به نام
شهیدبروجردی رسیدم؛ کسی که شاگردان خود مثل شهیدان متوسلیان، همت، کاظمی،
شهبازی و... را به مکتب جنوب صادر میکند و علاوه بر آن باز جایگزینهایی
در همان تراز برای آنها تربیت میکند؛ مانند شهیدکاوه. در نتیجه رفتم سراغ
زندگی پرماجرای شهید بروجردی که آمادهسازی کتابش بیش از ۱۶سال طول کشید.
نزدیک به دو دهه برای یک کتاب زمان زیادی نیست؟
محمودزاده:
من در بیان مسائل بنیادین عجلهای ندارم. یک روز خدمت رهبر معظم انقلاب
بودم و ایشان گفتند که چرا اینقدر کار تو طول کشید؟ گفتم برای این که شهید
بروجردی شخصیتی چند لایه دارد و نمیتوانستم بهراحتی از کنار آنها بگذرم.
شهیدخرازی در دوران جنگ به من میگفت: محمودزاده درشت ننویس، درست بنویس.
تلاش من همواره رسیدن به این هدف بوده است.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
لطیفی: من در سالهای جنگ
زندگی کردهام و شهید بروجردی را جزو آدمهایی میدانم که میفهمم چه کسی
بوده است. حالا امروز باید دنبال راههایی باشیم که این شخصیتِ ویژه را
تصویری کنیم؛ شخصیتی که همه وجودش عشق است و در بحبوحه جنگ و هر اتفاقی
میتواند آرام باشد و درست فکر کند. در صورتی که خود من در آن سالها
نمیتوانستم درست فکر کنم و با کمترین اتفاقی بههم میریختم. در شرایط
امروز الگودهی با این شخصیتهاست؛ اگر درست به سمت آنها برویم.
آقای
لطیفی شما تجربه کارگردانی در گونههای مختلف را دارید؛ ازجمله «روزسوم»
که جنگی است و چهبسا این عقبه در پروژه شهیدبروجردی به کمکتان بیاید. از
نظری حسی و روحی و نه تکنیکال، آمادگی ساخت این اثر استراتژیک را دارید؟
برای
پاسخ یک مقدمه لازم است. من سال۸۷ با آقایان آخوندی و جلالی قراردادی
بستم تا فیلمی سینمایی درباره شهیدابوترابی بسازم که اتفاقاتی افتاد و آن
کار ساخته نشد. همان موقع هم به دوستان گفتم که الان موقع این کار نیست اما
این عزیز شبهای طولانی در نظرم میآمد و من با او گریه میکردم. به نظرم
شهید ابوترابی، مسیحی بود که در اردوگاههای عراق فقط به همه عشق میداد.
در مقابل، قرار بود سریال «نردبام آسمان» توسط دوست دیگری ساخته شود و به
من رسید. شاید پروژه شهیدبروجرودی هم سهم من بوده. من نمیخواستم «روز سوم»
را بسازم اما آقای آخوندی یک چیزی گفت که نظرم تغییر کرد. گفت: «ما در
سینمای دفاع مقدس، شکست خوردیم و داریم عقبنشینی میکنیم. ناپلئون بناپارت
میگفت اگر در جبههای رفتید و از آن ناحیه شکست خوردید، هیچوقت با همان
فرماندهی، همان محور و همان سربازها، هیچ عملیاتی را انجام ندهید. یکی از
این موارد را عوض کنید، یا فرمانده یا محور یا سربازها. ما میخواهیم
اینبار فرماندهی سینمای دفاع مقدس را عوض کنیم و تو بیا بساز.» گفتم چشم و
ساختم و خدا را شکر «روز سوم» مورد توجه قرار گرفت.
حالا چه انگیزهای شما را به ساخت پروژه شهیدبروجردی ترغیب کرده؟
لطیفی:
من بارها به مسؤولان گفتهام زهی خیال باطل اگر فکر کنیم در منطقه ما با
این شرایطی که وجود دارد، جنگی اتفاق نیفتد. ما اهل صلح هستیم اما دشمن
همیشه با ما کار دارد. ضمن آن که شرایط امروز هم بیشباهت به جنگ نیست. پس
با ساختن فیلمهای خوب و الگو دادن، میتوانیم جامعه را واکسینه کنیم.
بنابراین وقتی حامد عنقا میگوید بیا برای ساخت این کار، با شوق میآیم.
کتاب آقای محمودزاده را میگیرم و به سنندج میروم و شروع به خواندن
میکنم. من یک سال و نیم است دارم با مردم کردستان زندگی میکنم و به آنها
میگویم نظرتان را درباره شهید بروجردی بگویید و میگویند: «او که حسابش
جداست». یک آدم اینچنینی که خاطره خوب در میان مردم گذاشته، انگیزه من را
برای ساخت یک کار خوب بیدار میکند.
پیشتر چه کسانی متقاضی تبدیل کتاب به سریال بودند؟
محمودزاده:
خیلیها آمدند تا ساخت این کتاب را به دست بگیرند اما اجازه بدهید نام
نبرم. واقعیتش این است که من زندگی شهید بروجردی را باب طبع خودم ننوشتم؛
بروجردی را بر اساس «واقعیت» روایت کردم. من سعی کردم امانتدار باشم و این
امانتداری برای من سخت بود. مثلا یک سال طول کشید یک نفر به من اعتماد کند و
یکی از رازهایش را درباره محمد بروجردی به من بگوید. کتاب را به افراد
مختلف بدهید تا بخواند، هر کس به سهم خودش برداشتی از آن دارد. من همه
چیز را گفتم، اما طوری هم نگفتم دشمن سوءاستفاده کند. من در کشتی انقلاب
نشستهام و دارم این حرفها را میزنم.
چرا به این گروه اعتماد کردهاید؟
محمودزاده:
هر کسی پیش من آمده است، گفتهام: بسما... . اما خط قرمزهای خودم را هم
برای آنها تعریف کردهام. اسم نمیبرم اما آقایان معروفی برای ساخت این کار
به من مراجعه کردند. میخواستند با درامهای زائد، داستان را پیش ببرند.
مثلا یک دختر کرد را عاشق بروجردی کنند. وقتی خود داستان پر از درام است،
چرا باید سراغ قصههای از مد افتاده هندی برویم؟
لطیفی: این را میدانم
که همه ما با «عشق» وارد این پروژه شدهایم. من همیشه وقتی در فیلمسازی به
لغزش میرسیدم، بر پایه اشراق و اعتماد و توکل به خدا ادامه میدادم؛ حتی
اگر دیگران میگفتند غلط است. مثلا وقتی برخی سکانسهای سریال «صاحبدلان»
را میگرفتم، همه میگفتند داری چی کار میکنی؟ اما در آن لحظه یک حسی به
من میگفت کاری که میکنی غلط نیست و آن را ادامه بده.
میخواهید بگویید «احساس» لازمه ساخته سریال جدیدتان است؟
لطیفی:
ذات چنین کارهایی احساس و عشق است و اگر جز این باشد، نتیجه مطلوب بهدست
نمیآید. ما نمیخواهیم صرفا تانک و توپ نشان دهیم؛ میخواهیم شخصیتی را
نشان دهیم که در تاریخ معاصر ما یک قهرمان واقعی بوده است؛ قهرمانی که به
نایافتههای وجودی رسیده. اثر باید به گونهای باشد که اگر یک مخاطب ۱۴ساله
آن را ببیند با خود بگوید، من هم میتوانم این راه را بروم. پس ساختن
سریال درباره چنین شخصیتی برای یک کارگردان جذاب است. شخصیت شهید بروجردی
جزو آن شخصیتهایی است که من میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم و به او
نزدیک شوم.
کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» یک اتفاق ویژه در حوزه
کتاب یا بهتر است بگوییم حوزه فرهنگ، محسوب میشود. ضرورت تبدیل این کتاب
به یک اثر نمایشی، از نظر شما چیست؟
محمودزاده: ما باید هر
اقدامی که میتوانیم برای شناساندن سرداران جنگ انجام دهیم و نشان دهیم
اینها که بودند که در وانفسای قرن بیستم این چنین درخشیدند. عموم فرماندهان
شهید ما یک ویژگی دارند که من درباره شهید بروجردی همان را شکافتم. فرمول
او، فرماندهی بر قلبها بود که هیچ بمبی حتی از مدل اتمیاش نمیتواند آن
را از بین ببرد. رمز موفقیت بروجردی این بود که به آدمها این باور را
میداد که ابزار نیستند. همین است وقتی که به کردستان میرود، پس از مدت
کوتاهی میشود مسیح کردستان. آیا این بهترین پاسخ برای ملت ما در شرایط
کنونی نیست که در میانه تحریمها هستند؟ الان جامعه تشنه این است که بداند
ما چگونه میتوانیم وارد این استراتژی جدید بشویم. کار تا اینجا رسیده و از
این به بعد باید آن را به دست اهلش بسپارم: تهیهکننده و کارگردانی که فهم
این کار را داشتهباشند.
آقای لطیفی برای بیان ضرورت ساخت
سریال شهیدبروجردی، تعبیر «واکسینه شدن» را به کار برد و شما از عنوان
«استراتژی جدید برای جامعه امروز» استفاده میکنید. شخصیت شهید بروجردی، به
طور خاص برای نسل جدید که نوع نگاه و جهانبینیاش متفاوت است، چه کارکردی
میتواند داشتهباشد؟
محمودزاده: سالهای ابتدایی زندگی شهید
بروجردی، در یک محله پایینشهر تهران و در بدترین شرایط سپری میشود. او
از مدرسه فرار میکند اما نمیداند باید چه کاری برای آینده خودش انجام
دهد. میرود سینما و چارلز برانسون را میبیند. او دنبال هویتش است. وقتی
به خودشناسی میرسد، سختترین کارهای مسلحانه بچهمسلمانها را انجام
میدهد و ساواک حتی یک ردپا از او پیدا نمیکند. بروجردی به جایی میرسد که
شورای انقلاب به او اعتماد میکند و مشایعت امامخمینی(ره) از فرودگاه تا
بهشتزهرا(س) را به دست او میسپارند. همه بچههای این نسل باید یاد بگیرند
که جوهرشان در وجودشان است و باید از همان نقطه شروع کنند. زندگی بروجردی
یک نمونه خوب برای بیداری این جوهر وجودی است.
یعنی دادن هویت به نسل جوان با ساخت زندگی الگوهایی چون شهید بروجردی.
محمودزاده:
بله. ببینید، وقتی بروجردی به کردستان میرود، به او حکم فرماندهی سپاه را
میدهند. قبول نمیکند و میگوید بگذارید من یک کار را به نتیجه برسانم.
تاکید او این است: دستبردارید از این پرشها. ما باید این پیام را به نسل
جدید بدهیم که هر فرد در جایگاه خودش اگر شبیه بروجردی باشد، نباید دنبال
این باشد که به پست و مقام برسد و باید با خدا معامله کند. این پیامی است
که در زندگی شهید بروجرودی بدون هرگونه شعار و اغراق وجود دارد. یک نکته
دیگر هم عرض کنم. بروجردی نه عقبهای دارد و نه تحصیلاتی اما وقتی از
مولانا صحبت میکند، اشراف کامل دارد. وقتی در شورای انقلاب آقای
موسویاردبیلی به بروجردی میگوید ما کردستان را ازدسترفته میدانیم،
میگوید به من ۲۴ ساعت وقت بدهید و استراتژی پنجمرحلهای به شورای انقلاب
میدهد که آیتا... بهشتی شگفتزده میشود. وقتی بروجردی به کردستان میرود
و فرمانده سپاه غرب میشود، پی میبرد باید استراتژیهای جدید به کار
ببندد و اسلحه را کنار بگذارد. او استراتژی کجا خوانده و بلد بوده؟ او یاد
میگیرد که حرفش و استراتژیاش را تغییر دهد. آیا اینها حرف روز نیست؟
تجربه
نشان داده است ساخت آثار نمایشی درباره فرماندهان دفاعمقدس همواره توام
با واکنش و حساسیت بوده. شما حتما با آگاهی وارد یک پروژه بزرگ میشوید.
لطیفی:
اول اینکه جناب محمودزاده ۱۶ سال درباره شهید بروجردی تحقیق کرده و اثری
نوشته که مورد تحسین قرار گرفته است. این مسأله من را به یک اطمینانخاطر
میرساند. دوم اینکه حامد عنقا کنار من است. و نکته بعدی اینکه شما هر
فیلمی حتی با موضوعی معمولی هم بسازید یک عده با آن مخالف هستند و یک عده
آن را دوست دارند. این جنس کارها چون درباره تاریخ معاصر است، وارث دارد.
این وارث میتواند از خانواده درجه یک باشد تا نزدیکان و حتی آشنایان دور.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
محمودزاده:
اگر این نگرانیها نباشد ما باید به کارمان شک کنیم. از اینجا به بعد است
که حساسیتها شروع میشود و این زیبایی کار است. این شر نیست، چون اگر قرار
بود اینها نباشد، خدا چرا باید در مقابل خود، شیطان را خلق کند؟ چرا باید
برای آماده شدن کتاب شهید بروجردی این همه سال صبر میکردم؟ چون مثلا
میدیدم سرداری از دوستان صمیمی شهید بروجردی در یک زمانی صلاح نمیداند
حرفی بزند. من نمیخواستم او را کنار بگذارم، چون حرفش مهم بود و برای همین
صبر کردم. این مثال را گفتم تا بدانید کتاب با چه حساسیتی آماده شده است.
ولی احتمال اینکه همدورهایهای شهید بروجردی مصلحتاندیشی کنند وجود دارد.
محمودزاده:
بعد از چاپ کتاب بروجردی، عدهای از سران ارتش رفتند شکایت کردند. آقا به
من گفتند جوابشان را بده و من جوابی به آنها دادم که گفتند ما به این کار
احسنت میگوییم. برای اینکه من میدانستم دارم چه میکنم و از موضع خود
بروجردی وارد شده بودم. من اینقدر جلو رفتم که دیگر بروجردی شده بودم و
محمودزاده نبودم و همانی را نوشتم که بود. پارتی بازی نکردم و من نبودم که
مسیح کردستان را نوشتم، من یک واسط امانتدار بودم.
لطیفی: من هم یک مثال
میزنم. خیلی وقتها که اعلامیه ترحیم یکی از اعضای فامیل چاپ میشود،
عدهای از این که اسمشان پای اعلامیه نیست، دلخور میشوند. این مثال را
گفتم و خودتان حدیث مفصل از آن بخوانید. درباره پروژه شهید بروجردی مهم این
است که اثری درخور و صادقانه ساخته شود. ما تلاش خودمان را میکنیم و
انشاءا... این تلاش هم به بار بنشیند.
و البته کلیدواژه «۱۶ سال کار تحقیقی» را هم نمیتوان فراموش کرد.
لطیفی: بله، حضور آقای محمودزاده بهعنوان مشاور، امتیاز مهمی است.
محمودزاده:
من برای یک صفحه از کتاب ماهها تلاش کردم تا بفهمم حقیقت کدام است. این
کار وظیفه محقق است و الان در خانه من ۵۰۰۰صفحه نوار پیادهشده، کلی کتاب و
...
وجود دارد. اینها را چرا میگویم؟ چون دسترسی به یک شخصیت مثل همت
یا بروجردی کار سادهای نیست. من در تمام عملیاتها بودم. مثلا اهمیت
شخصیت باکری به این نبود که با افرادش ۲۰ تانک را زد. اهمیت شخصیتش به
چیزهای دیگری است. در نتیجه برای کار در این زمینه، باید صادق باشیم و
سیاسیکاری نکنیم. البته نه به این معنا که سیاستهای بروجردی را نفهمیم.
لطیفی:
من یک خاطره مشترک با آقای عنقا دارم. موقع ساخت سریال «قلبیخی» به او
گفتم: «دستهایی نمیگذارند که این سریال تمام شود» و او گفت: «ما
وظیفهمان را انجام میدهیم و تا جایی که بتوانیم پیش میرویم. اگر سریال
ساخته هم نشد ما کارمان را انجام دادهایم». در این پروژه همین نگاه را
داریم و توکل کردهایم. من موظفم برای ساخت اثری که قرار است منبعی برای ۵۰
یا ۱۰۰ سال دیگر باشد، تلاش کنم.
انتهای پیام/
ذکر روز چهارشنبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ "ای زنده،ای پاینده"
✍ خبرنگار | مالک دستیار