سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
خاطرات آزاده فرج‌الله فصیحی‌رامندی؛

کتک خوردن اسرا به جرم گریه کردن در روضه!

کتک خوردن اسرا به جرم گریه کردن در روضه!
یکی از اسرا در درب آسایشگاه نگهبانی می‌داد ولی این نگهبان با شنیدن روضه حالش منقلب شده، به شدت گریه می‌کند و وظیفه‌اش را از یاد می‌برد...

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، ماه رمضان با تمام خیر و برکتش فرا رسیده، اما شاید گرمی هوا و روز‌های طولانی آن از یک طرف و شیوع ویروس کرونا و ضرورت رعایت نکات بهداشتی مانند ماسک زدن، ماه رمضان امسال را سخت‌تر از سال‌های قبل کرده باشد، اما سال‌ها پیش در این سرزمین جوانانی بودند که برای دفاع از دین و مملکت به مناطق عملیاتی اعزام و در اوج گرمی هوا و آتش گلوله دشمن و کمی غذا و روز‌های سخت اسارت به روزه‌داری و عبادت خدا مشغول شدند و فقط رضای الهی را در نظر داشتند.

فرج‌الله فصیحی‌رامندی از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که نخستین بار بهار سال ۱۳۵۹ با عنوان رزمنده به جبهه‌ها اعزام می‌شود، در عملیات‌های مختلفی از جمله آزادسازی میمک، فتح‌المبین، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۳ و ۴ و خیبر حضور پیدا می‌کند.

وی در عملیات بزرگ خیبر با عنوان فرمانده گردان محمد رسول‌الله (ص) که در آن برهه از جنگ اهمیت به سزایی داشت، دچار مجروحیت نسبتا شدیدی می‌شود و در جزیره مجنون جنوبی به اسارت دشمن در می‌آید.

به بهانه ماه مبارک رمضان به سراغ جانباز ۵۵ درصد و آزاده فرج‌الله فصیحی‌رامندی که با ۲۸ ماه در جبهه، حضور در عملیات‌های مختلفی مانند والفجر، محرم و خیبر و ۸۷ ماه و ۶ روز اسارت در اردوگاه‌های مختلف دشمن، خاطرات تلخ و شیرین بسیاری در ذهن دارد، رفتیم تا از این ماه مبارک در اردوگاه‌های رژیم بعث بگوید.

فصیحی‌رامندی با اشاره به ممنوع بودن برگزاری مراسم‌های مذهبی در روز‌های سخت اسارت می‌گوید: عراقی‌ها با برگزاری هرگونه مراسم مذهبی از جمله اقامه نماز به صورت جماعت، دعا خواندن با صدای بلند، احیا گرفتن شب‌های قدر و سینه‌زنی دسته جمعی مخالف بودند ولی اسرا با بهره‌گیری از راهکارهای مختلف این مراسم‌ها را برگزار می‌کردند.

فصیحی‌رامندی ادامه می‌دهد: به عنوان مثال اسرا از خودشان با یک شگردی بر درب آسایشگاه نگهبان می‌گذاشتند، از آنجایی که عراقی‌ها در محوطه آسایشگاه نیروی گشت می‌گذاشتند و ثابت جلوی درب آسایشگاه نمی‌ایستادند و در محوطه اردوگاه از این سمت به آن سمت گشت می‌زدند، لذا اسرا در درب آسایشگاه از خودشان یک نگهبان می‌گذاشتند و دیگر آزادگان به صورت دسته جمعی مشغول تلاوت قرآن‌کریم، دعا خواندن و دیگر برنامه‌های مذهبی می‌شدند.

کتک خوردن اسرا به جرم گریه کردن در روضه!

این جانباز بزرگوار با اشاره به یکی از خاطرات خود در برگزاری شب احیا در ماه مبارک رمضان می‌گوید: یک شب مراسم سرگیری قرآن‌کریم و احیای شب قدر در آسایشگاه برگزار شد و در این مراسم روضه‌خوانی برپا شد.

وی اضافه می‌کند: برای اینکه عراقی‌ها از برگزاری مراسم مطلع نشوند، یکی از اسرا در درب آسایشگاه نگهبانی می‌داد ولی این نگهبان با شنیدن روضه حالش منقلب شده، به شدت گریه می‌کند و وظیفه‌اش را از یاد می‌برد. لذا به یکباره دیدیم که افسر عراقی جلوی درب آسایشگاه است، داخل آمد و گفت "بَه بَه دعا می‌خوانید و گریه می‌کنید الان پدرتان را در می‌آورم"، ایشان رفت و با تعدادی از نیروهای عراقی برگشت.

فصیحی‌رامندی ادامه می‌دهد: عراقی‌ها درب آسایشگاه را باز کرده و هر اسیری که چشم‌اش اشک‌آلود بود، بیرون بردند (از یکصد اسیری که در آسایشگاه بود تقریبا 50 نفر چشمهایشان از اشک قرمز شده بود) و به دلیل دعا خواندن و قرآن سرگیری در شب احیا 20 تا 30 ضربه شلاق و کتک زدند و مدام می‌گفتند چرا شما در شب بیست و یکم ماه رمضان مراسم عزاداری برگزار کرده، دعا خواندید و گریه کردید. من هم جزو این بچه‌ها بودم و از کتک‌های عراقی‌ها بی‌نصیب نبودم.

سخت‌ترین دوران اسارتم در اردوگاه الانبار بود

عضو شورای اسلامی شهر قزوین به یکی دیگر از خاطرات خود طی ماه مبارک رمضان در اسارت اشاره می‌کند و می‌گوید: دو سال از دوران اسارتم از سال ۶۷ تا ۶۸ در اردوگاه الانبار _ کمپ ۸ بود. اسرای این کمپ به دلیل باختن روحیه معنوی و به دلیل اینکه عراقی‌ها با آنها کاری نداشته باشند نسبت به اعتقادات و مسایل دینی سرد شده بودند و نیروهای عراقی هم از این وضعیت خوش‌شان می‌آمد و کاری با این آزادگان نداشتند.

فصیحی‌رامندی ادامه می‌دهد: در این مدت به من خیلی سخت گذشت زیرا در این آسایشگاه‌ ۵۶ نفری تنها من روزه می‌گرفتم هیچ ‌کس روزه نمی‌گرفت. از سوی دیگر زمانی که برای سحری خوردن بلند می‌شدم، قاشق من به ظرف غذا برخورد می‌کرد و صدا به وجود می‌آمد، دیگر اسرا بلند می‌شدند و به من بد و بیراه می‌گفتند و اظهار می‌کردند تو می‌خواهی روزه بگیری، چرا سر و صدا می‌کنی و ما را از خواب بلند می‌کنی در حالی که آنها تا آخر شب تلویزیون نگاه می‌کردند، سر و صدا می‌کردند و من با این وضعیت نمی‌توانستم زودتر بخوابم تا برای سحری بلند شوم.

اسرا دعاهای مفاتیح را در اسارت حفظ کردند

این آزاده بزرگوار با اشاره به تعداد کتاب‌های قرآن‌کریم و مفاتیح‌الجنان در آسایشگاه بیان می‌کند: سال اول اسارت کتاب قرآن‌کریم و مفاتیح‌الجنان در آسایشگاه نبود ولی از سال سوم به بعد عراقی‌ها یک مفاتیح‌الجناح و 4 کتاب قرآن آوردند.

وی اضافه می‌کند: در هر آسایشگاه بین یکصد و یکصد و 10 نیرو بود، لذا یک جلد کتاب قرآن به چندین قسمت تقسیم شده بود و بین اسرا نوبت گذاشته می‌شد تا قرآن را تلاوت کنند ولی مفاتیح به این صورت نبود و کسی که می‌خواست دعا بخواند باید در نوبت باشد تا یک به یک بخوانند.

فصیحی‌رامندی اظهار می‌کند: البته اسرا در دوران اسارت فرصت را غنیمت شمرده بودند و دعاهایی مانند عاشورا، کمیل، افتتاح، ندبه و سحر را حفظ کرده بودند و آنها را از حفظ می‌خواندند.

برای حال و هوای معنوی اسارت حسرت می‌خورم

وی با بیان اینکه دلم برای ماه رمضان اسارت تنگ نشده ولی حسرت می‌خورم برای حس و حال معنوی که در دوران اسارت داشتیم، زیرا حقیقتا آزادگان فارغ از مسایل دنیایی بودند یعنی تنها غم‌شان در آن دوران عبادت و تقویت روح معنوی و توجه به دعا و راز و نیاز کردن با خالق بود و همین خاطره لذت‌بخشی در ذهنم به یادگار گذاشته است.

انتهای پیام/

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ

خبرنگار | مالک دستیار

۲۸ فروردین ۱۴۰۱
کد خبر : ۷,۴۴۲
کلیدواژه ها: آزاده فرج‌الله فصیحی‌رامندی]خاطرات آزادگان,اردوگاه الانبار,اسارت,رمضان در اسارت

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید