سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
 
گفتگو با آزاده «علی اصغر مشایخی»؛

آزادگان افرادی دلسوز با توانایی‌های بالا هستند

آزادگان افرادی دلسوز با توانایی‌های بالا هستند
آزاده «علی اصغر مشایخی» اظهار داشت: آزادگان افرادی دلسوز با توانایی‌های بالا هستند که بدون از هیچ چشم داشتی به منافع مالی انگیزه‌ی خدمت بیش از این را دارند ولی به دلیل فقدان هماهنگی و مدیریت نشدن منابع انسانی ناشناخته باقی ماندن و مشغول زندگی روز‌مره‌ی خود هستند.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، آزاده «علی اصغر مشایخی» متولد سال ۴۲ و از اسرای بسیجی سال ۶۲ عملیات «خیبر» می‌باشد که در سن ۲۰ سالگی به اسارت نیروهای بعثی در آمد.

به مناسبت فرا رسیدن سالروز ورود آزادگان سرافراز به وطن آقای مشایخی در گفتگویی بخشی از خاطراتشان را با خبرنگار ما در میان گذاشتند که در ادامه می‌خوانید.

«قبل از شروع جنگ دیپلم را گرفته بودم و در رشته‌ی برق در دانشگاه علم و صنعت تهران در حال تحصیل بودم. دوبار به جبهه اعزام شدم. در بهمن سال ۶۲ برای دومین بار به صورت داوطلب بسیجی عازم جبهه شدم. در شب اسیر شدنم به شدت مجروح شده بودم، یک تیر به پایم اصابت کرد و یک تیر از ناحیه‌ی دهانم وارد و از گردنم خارج شده بود. بیهوش بودم و وقتی چشم باز کردم خودم را بین سربازان عراقی‌ دیدم. مجروحیتم به گونه‌ای بود که همرزمانم گمان کردند شهید شدم و اینگونه من در منطقه جا ماندم و اسیر شدم.»

درمانگاهی که فقط نامش درمانگاه بود

بعد از اسارت من را به همراه چند مجروح دیگر به بصره بردند. در آنجا با آن وضع مجروحیت ما را بدون هیچ مداوایی در گرما نگه داشتند و بعد ما را به سوله‌ای انتقال دادند. بعد از یکی دو روز بالاخره ما را به مکانی به اسم درمانگاه بردند که فقط نام درمانگاه را با خود یدک می‌کشید و حتی فاقد امکانات اولیه بود. در آنجا مداوایی جزئی روی ما صورت گرفت و مچ پای مجروح من را بدون هیچ عکسی گچ گرفتند. عراقی‌ها شب‌ها برای کم شدن درد به زدن یک پنی سیلین اکتفا می‌کردند. ۹ روز در آنجا بودم و بعد به اردوگاه منتقل شدم.

سال‌های اولیه‌ی بازگشت از اسارت ما زمان زیادی از خانواده و وطن خود دور بودیم و کارهای ناتمام بسیاری داشتیم، از درس و دانشگاه تا ازدواج و تشکیل خانواده و پیدا کردن شغل. در آن زمان ما از لحاظ اقتصادی در نقطه‌ی صفر بودیم و نمی‌توانستیم به آن صورت که باید مسئولیتی را بر عهده بگیریم. آزادگان همواره مشتاق جمع شدن و با خبر شدن از حال یکدیگر هستند. گروهی از دوستان علاقمند همواره در برپایی همایش‌ها و جمع کردن آزادگان به دور هم در تلاشند من هم در این کار سعی می‌کنم به آن‌ها کمک کنم. این کارها نیاز به یک سازماندهی و حمایت دارد و باید یک نهادی پای کار باشد زیرا این کارها هزینه بر است و مخارج آن از عهده‌ی ما آزادگان خارج است. باید نهادی باشد که بیاید و نگاه کند که ما چه توانایی‌های داریم چه تحصیلاتی و قابلیت‌هایی داریم و از آن‌ها که مایل به کمک کردن به رفع کمبودهای جامعه هستند کمک بگیرد و افراد را به هم وصل کند تا بتوانند کار کنند و برای علاقمندان کارگروه‌های تشکیل دهند که همکاری کردن در آن‌ها آسان‌تر صورت گیرد.

آزادگان افرادی دلسوز با توانایی‌های بالا بدون هیچ چشم داشتی به منافع مالی

آزادگان ظرفیت‌ها و استعدادهای بالقوه‌‌ی هستند و گاهاً خود در قالب تشکل‌ها، هیئت‌ها و گروهها‌ی کوچک فعالیت‌های فرهنگی انجام می‌دهند و به این طریق هر از گاهی به دور هم جمع می‌شوند اما این فعالیت‌ها یکپارچه نیستند. در بین آزادگان افرادی دلسوز با توانایی‌های بالا بدون از هیچ چشم داشتی به منافع مالی وجود دارد و انگیزه‌ی خدمت بیش از این را دارند ولی به دلیل فقدان هماهنگی و مدیریت نشدن منابع انسانی ناشناخته باقی ماندن و مشغول زندگی روز‌مره‌ی خود هستند.  باید این افراد تا زمانی که در قید حیات هستند از آن‌ها استفاده شود و موسسه‌ها‌ی مسئول و بنیاد شهید و امور ایثارگران با امکاناتی که دارند بیشتر از این افراد در سیستم خود استفاده کند.

 قدرت و توانایی مدیریتی قوی آزادگان

اگر مجموعه‌های فرهنگی حاضر به ثبت خاطرات ما باشد من مایل به همکاری هستم اما همکاری قانونمند. بی شک با ارزش ترین سرمایه‌ی یک کشور نیروی انسانی آن کشور می‌باشد. آزادگان افرادی هستند که یک بحران بزرگ به نام اسارت را مدیریت کردند و قدرت و توانایی مدیریتی بالایی دارند و باید از آنان استفاده کنند. تاریخ گواه آن است که هر موقع کاری را به آنان واگذار کردن با تمام دل و جان آن را به انجام رساندند.

گفتنی است؛ آزاده‌ سرافراز «علی اصغر مشایخی» در زمان اسارت از فعالان فرهنگی در اردوگاه و همچنین مترجم صلیب سرخ در اردوگاه و مسئول آسایشگاه بود. وی از کلاس قرائت قرآن تا جبر و عربی و ... را آموزش می‌دادند و در این راه خستگی ناپذیر بودند، به گونه‌ای که در یک روز ۱۳ کلاس درس مختلف را پشت سر هم تدریس می‌کردند. وی زمانی که در اردوگاه عنبر بود کتاب جبر را دو بار تدریس کرد ولی وقتی به اردوگاه تکریت منتقل شد در آنجا کتاب جبر وجود نداشت و او خود آن کتاب را از حفظ نوشت و آموزش داد.

تهیه و تنظیم معصومه امیری

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۲۵ اَمرداد ۱۴۰۳
کد خبر : ۹,۷۱۳

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید