در اردوگاه شماره ۵ صلاحالدین تکریت تقویم در اختیار نداشتیم و تاریخ را گم میکردیم. از طریق روزنامههایی که ممکن بود به ما برسد یا نرسد، متوجه میشدیم که آیا وارد ماه محرّم شدهایم یا نه.»
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، هشتمین برنامه «عصر خاطره الماسهای درخشان» به مناسبت ماه محرم در مؤسسه پیام آزادگان برگزار شد. این برنامه با حضور جمعی از آزادگان مداح دوران اسارت به بیان خاطرات مربوط به برگزاری مراسم محرّم در اردوگاههای رژیم بعث عراق اختصاص داشت. یکی از حاضران در این مراسم، آزاده داوود حسینپور، از اسرای ۲۷ ماه اسارت در اردوگاه شماره ۵ صلاحالدین تکریت بود که روایتهایی از شرایط خاص اردوگاه و محرومیتها در ایام محرم بیان کرد.
داوود حسینپور سخنان خود را با اشاره به تفاوت تجربهاش با دیگر اسرای اردوگاههای قدیمی آغاز کرد و گفت: «وقتی خاطرات اسرای اردوگاههای قدیمی را مطالعه میکنم، احساس متفاوتی دارم. چون مدت اسارت من ۲۷ ماه بود که با اسارتهای هفت یا هشت ساله تفاوت زیادی دارد. اردوگاه ما از دید صلیب سرخ مخفی بود و درست یک ماه پیش از تبادل اسرا، آن اردوگاه را تخلیه کردند. تازه آن موقع متوجه شدیم که چون ما مفقودالاثر بودیم، عراق مجبور شده بود برای ثبتنام در صلیب سرخ، ما را نشان بدهد؛ زیرا نمیخواستند صلیب سرخ از آن اردوگاه باخبر شود.»
وی با توصیف شرایط محل اسارت افزود: «جایی که ما بودیم، گمان میرفت زاغه مهمات یا زندان سیاسی خود عراقیها باشد یا زاغه مهمات. هیچ پنجرهای در محیط وجود نداشت. باور اینکه اسیر شدهایم، برایمان بسیار سخت بود. تقریباً یک سال طول کشید تا این حقیقت را بپذیریم و خودمان را با شرایط وفق دهیم.»
آزاده حسینپور با اشاره به فرا رسیدن ایام محرم در اردوگاه گفت: «محرم که میرسید، آن شور و حال درونی ما هنوز زنده بود. اما فضای اردوگاه بهگونهای نبود که بتوانیم کاری کنیم. حتی تقویم در اختیار نداشتیم و تاریخ را گم میکردیم. از طریق روزنامههایی که ممکن بود به ما برسد یا نرسد، متوجه میشدیم که آیا وارد ماه محرّم شدهایم یا نه.»
او ادامه داد: «در اردوگاه ما مداح و روحانی وجود نداشت. بیشتر بچهها سرباز بودند. اگر من به عنوان مداح شناخته شدم، فقط بهخاطر سابقهای بود که در هیئتها نوحهخوانی کرده بودم. هیچوقت خودم را مداح ندانستم. شاید به خاطر صدایم، یا از نگاه دیگران اینگونه بود.»
وی با تأکید بر محدودیتهای شدید در اردوگاه اظهار داشت: «در اردوگاه ما اینگونه فعالیتها کاملاً ممنوع بود. حتی نماز دو نفره کنار هم خواندن هم ممنوع بود. چند بار که چنین اتفاقی افتاد، بهشدت شکنجه شدیم. علاوه بر این، برخی افراد نادانی میان ما بودند که با عراقیها در ارتباط بودند و اطلاعات ما را منتقل میکردند.»
در بخش دیگری از سخنان خود، حسینپور به یاد یکی از همبندانش اشاره کرد و گفت: «یکی از اسرا به نام عبدالحمیدی ـ که به رحمت خدا رفته ـ آدم بسیار باسواد و توانمندی بود. او به بچهها زبان و شعر یاد میداد. مطالب را روی پاکت سیگار مینوشت و به دست بچهها میداد. آنها هم در طول روز که در حیاط اردوگاه بودند تمرین میکردند، چون شبها امکان هیچگونه فعالیتی وجود نداشت.»
در پایان، داوود حسینپور با حسرت از محرومیت از عزاداری محرّم گفت: «در اردوگاه ما این سعادت را نداشتیم که با شور و شعور مراسمی برگزار کنیم یا بتوانیم عزاداری کنیم. نه با شرایط وفق پیدا کرده بودیم و نه محیط اردوگاه اجازه چنین کاری را میداد. واقعاً هیچ چارهای نداشتیم.»
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com