امروز، روز بزرگداشت ارتش و تجلیل از آن است. روزی که ملت ما به عنوان تجلیل از موقعیت خطیر ارتش و به پاس تکریم از نیروهای مسلح مراسمی دارند و در حد توانایی و امکاناتشان میخواهند از خدمت بیدریغی که از این ناحیه به این امت انجام گرفته یا امید انجامش را دارند، تقدیر کرده باشند.
خاطره آزاده سعید اوحدی؛
وقتی یک روز با مرحوم ابوترابیفرد دردودل میکردم رو به من گفت: اسارت بهشت معرفت، بهشت عبادت، بهشت خداشناسی، بهشت نوع دوستی، ایثار و حماسه اسرا بود.
در سال 61، ماه در عراق رؤیت نشد؛ اما حکومت عراق اعلام کرد: «برای همبستگی با امت عرب ما هم عید اعلام میکنیم!» با این مسئله دیگر کسی به رسانههای عراق اطمینان نمیکرد. بالأخص در روز آخر ماه دچار سرگردانی و حیرانی میشدیم.
او در اردوگاههای دشمن، یک «خمینی» بود برای کسانی که به ولایت روحالله ایمان داشتند. نگاهش، رفتارش، کلامش، برهان قاطع بود برای آزادگان تا رفتار خود را به حکمت او تراز کنند.
در ایام حمله اسرائیل غاصب به جنوب لبنان، یک روز در یکی از آسایشگاهها برنامه تئاتر و سرود اجرا میشد و صدای گروه سرود بسیار بلند بود؛ به گونهای که سرباز عراقی از وسط اردوگاه صدا را شنید و با سرعت خود را به درِ آسایشگاه رساند.
گروهبان بعثی صدا زد: «ابوتراب!» میدانی این چیه؟ حاجآقا گفت: «نه!» گفت: «این پماد است و فرمانده گفته جای زخم کابل اسرایی که امروز زدیم را با این پماد چرب کنیم و اول هم از ابوتراب شروع کنیم.»
مرحوم سید علی اکبر ابوترابی یکی از روحانیونی بود که ضمن برخورداری از سوابق مذهبی، به جایگاه ارزشمندی میان رزمندگان در سالهای دفاع مقدس دست یافت.
حاج آقا ابوترابی(ره) فردی است که میشل مسیحی، رئیس هیئت صلیب سرخ جهانی در عراق، درباره شخصیتش اینگونه گفته است: “اگر دنیا بر محور وجودی ابوترابی بچرخد، عالم گلستان می شود.”
رزمندگان او را با عنوان سیدآزادگان میشناختند، زیرا بردباری، درایت و زیرکی او در برخورد با نیروهای صدام در کنار تقویت روحیه نیروهای ایرانی، او را به چهرهای محبوب تبدیل کرده بود.
خاطره آزاده علی علیدوست قزوینیی؛
حاج آقا ابوترابی افسر عراقی را در حیاط اردوگاه دید و وقتی افسر پرسیده بود که چیزی میخواهد یا نه مسئله اسرایی که در انفرادی بودند را مطرح کرد.
کتاب منشور پاکی و خدمتگزاری؛
مهمتر از همه چیز برای ما رفاه جامعه در اسارت میباشد که میتوانیم بیشترین استفاده را از آرامش و عدم کشمکش و تشنج ببریم و با تثبیت آرامشِ اردوگاه، خود را برای روز تعویض که انشاءالله نزدیک است، آماده کنیم.
یکی از افسرهای بعثی حاجآقا را بیرحمانه شکنجه کرد. کمی بعد، فرماندة اردوگاه رسید. از حاجآقا پرسید «چرا به این حال و روز افتادی؟» حاجآقا به افسر که رنگ و رویش پریده بود، نگاهی کرد و گفت «چیز مهمی نیست. پام سُر خورد، افتادم زمین».
حاجآقا رفت و کنار آشپزها نشست، شروع کرد به پوستکندن بادمجانها و پاککردن سبزیها. بچهها ناراحت شدند، گفتند «شما چرا زحمت میکشین، اجازه بدین خودمون این کارا رو انجام میدیم»...
در اروگاههای عراق برگزار شد؛
شما که دیروز به دعای خیر آن حضرت دلخوش داشتید، امروز یقین بدارید که آن امام عزیز و پدر گرامی و خادمتان از آبروی خاصی در پیشگاه اقدس حق برخوردار است و به وضعیت روحی و عقیدتی شما احاطه ببیشتری دارد.
گفتوگو با سیدیاسر ابوترابی فرد؛
به مناسبت سالگرد رحلت آزاده بزرگوار حجتالاسلاموالمسلمین سید علیاکبر ابوترابی با فرزند بزرگوار ایشان آقای سید یاسر ابوترابی فرد به گفتگو نشستیم.
خراسان رضوی گزارش میدهد؛
سیدعلی اکبر ابوترابی در تپه های الله اکبر به اسارت نیروهای عراقی درآمد تا به مدت 10 سال درس صبر و امید، مقاومت و پایداری، اخلاق و عمل، ایثار و ایمان و پاکی و خدمتگزاری را برای آزادگان به ارمغان آورد.
یکبار حاجآقا بهم گفت: «برو به فلانی بگو بیاد، میخوام باهاش حرف بزنم». تعجب کردم، گفتم: «او که سردستة منافقینه». گفت: «صداش کنید».
یادداشت علیدوست قزوینی در وصف سید آزادگان؛
اسرای هشت سال دوران دفاع مقدس همگی خاطرات خاص و منحصر به فردی از مرحوم ابوترابی دارند که در سختترین شرایط اسارت دنبال بهبود فضای اسارت برای اسرای ایرانی و ارشاد منافقین و سربازان عراقی بود.
در میان آزادگان و مجاهدان، نام «سیدعلی اکبر ابوترابی فرد» همچون ستاره ای می درخشد. آزاده ای که ویژگی های اخلاقی و شخصیتی وی سبب شد او را «سید آزادگان» بنامند
بخش اول:
برای نقشی که اردوگاههای رژیم بعث و جایگاهی که میان آزادگان داشت، به سید آزادگان مشهور شد. به روایت خاطراتی که از او نقل میکنند، بندهای مخلص و مجاهدی نستوه بود و معیارهای روشنی برای عمل به تکلیف داشت.