حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابیفرد در تاریخ 1 شهریور سال 1365 هجری شمسی (روز عید سعید غدیر) در جمع آزادگان سرافراز ایران اسلامی در زندانهای رژیم متجاوز بعثی سخنانی ایراد داشتند که در بیانات محرمانه دوران اسارت ایشان در کتاب منشور پاکی و خدمتگزاری ثبت شده است.
روایتی از سیدِ آزادگان، حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی فرد از پرسابقهترین آزادگان دفاع مقدس را مشاهده کنید.
وقتی از حاج آقا پرسیدم چطور این همه مشکلات را تحمل میکنی، گفت: «حسینآقاجون، دو رکعت نماز و توسل به حضرت زهرا، کوه مشکلات را مثل موم نرم میکنه». هر وقت مشکلی برام پیش میآد، یاد حرف حاجآقا میافتم.
سید آزادگان در یاری و هدایت اسرا نقشی ایفا نمود که تنها نمونه اش را می توان به نقش حضرت یوسف در زندان زاویرا اشاره کرد.
منش و رفتار حجتالاسلام «سیدعلیاکبر ابوترابی» در دوران اسارت علاوه بر ایجاد وحدت و همدلی در میان اسرای ایرانی، موجب تحول عمیق در رفتار و منش سربازان و درجهداران رژیم بعث عراق شده بود.
فرزند شهید ابوترابیفرد در برنامه سرزمین من از رادیو فرهنگ درباره سید عزیز آزادگان سخن میگوید.
حاج آقا پرسید «نظرت درباره وضعیت اردوگاه چیه». گفتم «راستش خیلی فرق کرده. امروز میفهمم راه معرفی دین، فقط بحث و جدل و کتاب و سخنرانی نیست». دستانش را بالا برد و گفت «خدا رو شکر که عملم باعث روشنشدن حقیقت شد».
ویژه برنامه ثریا از شبکه یک سیما مستند بدون حکم با محوریت سید آزادگان را روی آنتن برد. این مستند حاصل همکاری و هماهنگی موسسه پیام آزادگان با برنامه ثریا میباشد که در ایام نزدیک به ارتحال سید آزادگان پخش گردید.
شهید، حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی(۱۳۱۸ه.ش) فرزند آیتالله حاج سیدعباس ابوترابی بود. جد والدش آیتالله سیدابوتراب مجتهدقزوینی و جد والدهاش آیتالله سیدمحمدباقر علوی قزوینی بود.
در سالروز شهادت سید آزادگان حجتالاسلام والمسلمین شهید «سید علیاکبر ابوترابیفرد»، روزشمار برخی وقایع مهم این شهید گرانقدر در دوران اسارت را با هم میخوانیم.
بازنشر؛
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز پنجشنبه (۱۳۷۹/۰۳/۱۲) به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی و پدر بزرگوارشان پیام تسلیتی ارسال کردند.
برگرفته از کتاب کهکشان بی نشان؛
کتاب «کهکشان بینشان» حاوی اشعار خواندنی از «محمدحسین ابوترابیفرد» در وصف سید آزادگان، حجت الاسلام و المسلمین شهید ابوترابیفرد است. در این نوشتار شعر «دروازه جهنم» تقدیم نگاه زیبایتان میگردد.
بسیجی جوانی به حاج آقا گفت: پیرهنم گشاد بود، شکافتمش و دوباره اندازه کردم. بردم پیش خیاط اردوگاه. خیاط میگه باید یک ماهی صبر کنم. من جز آن پیرهن لباسی ندارم. اگه میشه شما بگید پیرهن رو زودتر بدوزه.
راننده تاکسی میدانست حاجآقا نماینده مجلس است، سر صحبت را باز کرد، گفت: «توی اتحادیه تاکسیرانی یه مشکلی دارم که نمیدونم به کی باید بگم». حاجآقا گفت: «سربرگ مجلس همرام نیست، آدرس خونه رو بده، فردا میام همونجا نامهت رو مینویسم».
امروز، روز بزرگداشت ارتش و تجلیل از آن است. روزی که ملت ما به عنوان تجلیل از موقعیت خطیر ارتش و به پاس تکریم از نیروهای مسلح مراسمی دارند و در حد توانایی و امکاناتشان میخواهند از خدمت بیدریغی که از این ناحیه به این امت انجام گرفته یا امید انجامش را دارند، تقدیر کرده باشند.
خاطره آزاده سعید اوحدی؛
وقتی یک روز با مرحوم ابوترابیفرد دردودل میکردم رو به من گفت: اسارت بهشت معرفت، بهشت عبادت، بهشت خداشناسی، بهشت نوع دوستی، ایثار و حماسه اسرا بود.
در سال 61، ماه در عراق رؤیت نشد؛ اما حکومت عراق اعلام کرد: «برای همبستگی با امت عرب ما هم عید اعلام میکنیم!» با این مسئله دیگر کسی به رسانههای عراق اطمینان نمیکرد. بالأخص در روز آخر ماه دچار سرگردانی و حیرانی میشدیم.
او در اردوگاههای دشمن، یک «خمینی» بود برای کسانی که به ولایت روحالله ایمان داشتند. نگاهش، رفتارش، کلامش، برهان قاطع بود برای آزادگان تا رفتار خود را به حکمت او تراز کنند.
در ایام حمله اسرائیل غاصب به جنوب لبنان، یک روز در یکی از آسایشگاهها برنامه تئاتر و سرود اجرا میشد و صدای گروه سرود بسیار بلند بود؛ به گونهای که سرباز عراقی از وسط اردوگاه صدا را شنید و با سرعت خود را به درِ آسایشگاه رساند.
گروهبان بعثی صدا زد: «ابوتراب!» میدانی این چیه؟ حاجآقا گفت: «نه!» گفت: «این پماد است و فرمانده گفته جای زخم کابل اسرایی که امروز زدیم را با این پماد چرب کنیم و اول هم از ابوتراب شروع کنیم.»