سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

حسین احمدی؛ خط‌شکنی که در عکس نبود و مفقود ماند

حسین احمدی؛ خط‌شکنی که در عکس نبود و مفقود ماند
حسین احمدی، آزاده اردوگاه تکریت ۱۲، از آن‌هایی بود که ایستاد، جنگید، و بعد وقتی عکس نگذاشتند از او بگیرند، حتی نامی هم در فهرست اسرا ثبت نشد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، در پنجمین عصر خاطره «الماس‌های درخشان» که به همت مؤسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان و به مناسبت سالروز عملیات بیت‌المقدس عصر روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار شد، جمعی از آزادگان سرافراز دفاع مقدس به روایت خاطراتی از حضور در این عملیات و نحوه اسارت خود پرداختند. در این برنامه که نخستین عصر خاطره در سال جدید نیز محسوب می‌شود، آزادگان حاضر در عملیات بیت‌المقدس، بخش‌هایی از رشادت‌ها، دشواری‌ها و لحظات فراموش‌نشدنی آن ایام را برای مخاطبان بازگو کردند.

یکی از این آزادگان، حسین احمدی، از اسرای اردوگاه تکریت ۱۲، روایت خود را با یادآوری صحنه‌هایی از عملیات بیت‌المقدس ۷ در منطقه شلمچه آغاز کرد؛ عملیاتی که در آن به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد.

او در بخشی از روایت خود، از رزمنده‌ای دیگر به نام جلیل جباریان یاد کرد که با او در یک گردان حضور داشتند. به گفته احمدی، برخی نسبت به توانایی‌های جباریان برای مسئولیت آرپی‌جی‌زنی تردید داشتند، تا اینکه در میدانی برای آزمون تیراندازی، جباریان با شلیک دقیق به مرکز هدف، شایستگی خود را اثبات کرد و نگاه دیگران را تغییر داد.

احمدی سپس به ابتکار مهمی در شب عملیات بیت‌المقدس ۷ اشاره کرد که برای نخستین بار توسط آقای هاشمی اجرا شد؛ حضور همزمان تانک همراه نیروی پیاده، با هدف کاهش تلفات و افزایش سرعت پیشروی. این تاکتیک به‌خوبی نتیجه داد و رزمندگان با تلفات اندک موفق به رسیدن به کانال ماهی شدند، منطقه‌ای که در عملیات کربلای ۵ با خون‌های بسیاری فتح شده بود.

او که از نیروهای خط‌شکن بود، می‌گوید: «در این عملیات قرار بود پس از انجام مأموریت به عقب بازگردیم، اما یک روز بیشتر در منطقه ماندیم. وقتی بالاخره به عقب برگشتیم و به سه‌راهی معروف به "سه‌راه شهادت" رسیدیم، با گروهی از افراد مواجه شدیم که به سمت ما اشاره می‌کردند. قبل عملیات به ما گفتند وقتی به سه راه شهادت رسیدید به چپ بروید، ولی آنها روبه‌روی ما بودند. در ابتدا فکر کردیم خودی هستند، اما وقتی جلوتر رفتیم، متوجه شدیم نیروهای عراقی‌اند که ما را قیچی کرده‌اند.»

در ادامه، درگیرى سنگینی آغاز می‌شود. احمدی با بیان اینکه آنقدر خون و خون‌ریزی اتفاق افتاد که خود را به مردن زده بود، گفت: «عراقی‌ها چند بار بالای سرم آمدند، اما متوجه نشدند. تا اینکه بار دیگر یکی از آن‌ها هنگام جمع‌آوری سلاح‌ها، متوجه گرمای بدنم شد. گلنگدن اسلحه را کشید، چند تیر در کنارم خالی کرد و در نهایت مرا بلند کرد و به اسارت بردند.»

پس از انتقال به بصره، اسرا مورد بازجویی، فیلم‌برداری و مصاحبه‌های تبلیغاتی قرار گرفتند. احمدی که جثه‌ای بزرگ‌تر نسبت به دیگران داشت، هدف توجه ویژه قرار گرفت و از او عکس تکی نیز گرفتند تا نشان دهند نیروهای قدرتمندی را به اسارت گرفته‌اند. اما اسرا با تعصب انقلابی آن زمان، اجازه چنین کاری را نمی‌دادند و همین امر باعث شد که عکسی از او باقی نماند و برای مدتی، در زمره مفقودالاثرها قرار گیرد.

در ادامه، او خاطره‌ای از برخوردی تلخ در استخبارات عراق تعریف کرد: «روی پیراهنم نوشته بود "حسین جان یا زیارت یا شهادت". یکی از سربازان عراقی که این نوشته را دید، چنان سیلی محکمی به من زد که با همان جثه بزرگم از جا پرت شدم.»

احمدی سپس به وضعیت اسارت در اردوگاه تکریت اشاره کرد؛ جایی که بخش خاصی به نام «ملحق» داشتند. به گفته او، سوله‌های آموزشی مملو از اسرا بودند؛ هر سوله حدود ۱۵۰ نفر را در خود جای می‌داد و اسرا مجبور بودند به صورت ضربدری بخوابند تا جایی برای استراحت همه باشد. فضا آن‌قدر تنگ و بسته بود که به گفته او، «نفس بیرون نمی‌رفت.»

او از لحظه‌ای یاد کرد که به دلیل تقسیم چای میان دیگر اسرا، تنبیه شد: «تصمیم گرفتیم چای خود را میان دیگران تقسیم کنیم. به‌سرعت ما را جمع کردند و گفتند این کار در اینجا ممنوع است. سپس ما را دوتا دوتا در آسایشگاه‌های مختلف تقسیم کردند.»

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
کد خبر : ۱۰,۰۸۰

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید