یکی از آزادگان ایرانی در خاطرهای از دوران اسارت، ماجرای بازجویی سختی را روایت کرده که در آن، باوجود تهدید به مرگ، از مواضع خود کوتاه نیامد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، قدمعلی اسحاقیان یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس، خاطرهای از روزهای اسارت خود را بازگو کرده است که در آن بهرغم فشارهای شدید، حاضر به اهانت به امام خمینی نشد.
در این خاطره، او میگوید: ما را برای بازجویی بردند. بازجوی من افسری بود از بغداد. پس از انتقال، یک سرباز گلنگدن اسلحه را کشید و ضامن آن را برداشت. بلافاصله مرا به شدت زدند؛ بهطوریکه تمام بدنم خونآلود شد.
او ادامه میدهد: افسر عراقی پرسید «امامت کجاست که تو را در این وضعیت ببیند؟» هدف او این بود که اعتراف کنم امام باعث این شرایط شده است. بعد گفت: «میتوانم تو را از این وضعیت نجات دهم. فقط بگو که او باعث این سختیهاست. اینجا کسی نیست که بشنود؛ فقط من هستم و تو.»
در پاسخ به این درخواست، آزاده میگوید: «نه!» و با اشاره به سینهاش ادامه میدهد: «فکر میکنم امام همین جا باشد.»
افسر عراقی عصبانی شد و گفت: «چرا جسارت نمیکنید؟ میخواهیم تو را اعدام کنیم. کسی هم از تو خبر ندارد.»
آزاده پاسخ میدهد: «شما کار خودتان را میکنید و ما هم کار خودمان را. ما اجازه نداریم به اماممان بیاحترامی کنیم.»
پس از شنیدن این حرفها، افسر مدتی سکوت میکند، دو نخ سیگار میکشد و به او نگاه میکند. سپس بدون هیچ توضیحی دستور میدهد که او را آزاد کنند و به اردوگاه بازگردانند.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com