در مراسمی متفاوت و پر از احساس، دختر یک آزاده حرفهایی از دل گفت؛ با پدری که دیگر در کنارش نیست، اما هنوز الهامبخش اوست.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان،
در گوشهای از مشهد، در مراسمی که نه برای غم، که برای افتخار… دختری ایستاده بود. دختری که پدرش، عبدالمهدی جراحزاده، یکی از آزادگان سرافراز خراسان رضوی، پنج سال پیش از میان ما رفت؛ اما هیچوقت از دل خانوادهاش نرفت.
او تنها دختر این آزاده و جانباز سرافراز است. دختری که از همان کودکی به جای قصههای شبانه، نام پدر را با واژههایی مثل "اسارت"، "صبر"، "شجاعت" و "افتخار" شنید. حالا او در مراسم پنجمین سالگرد پدرش، آمده بود تا برای پدرش حرف بزند؛ حرفهایی که شاید سالها در دل نگه داشته بود. حرفهایی که هر کسی عمقشان را درک نمیکند... مگر آنها که طعم دلتنگی را با افتخار درآمیختهاند.
این دختر، با صدایی لرزان اما پر از احساس، از پدری گفت که دیگر در کنارش نیست، اما هر روز از او چیز تازهای یاد میگیرد. از دلاوریهایی گفت که تازه دارد از زبان همرزمان و همبندان پدرش میشنود. چیزهایی که پدرش شاید از روی دلسوزی برایش تعریف نکرده بود؛ شاید نمیخواست دل دخترش بلرزد یا رنج آن روزها را بکشد. اما حالا، دختر خودش دنبال دانستن است. دنبال فهمیدن پدری که یک قهرمان بود.
مادرش—همسر وفادار آن آزاده دلیر—این سالها دست دخترش را گرفته و به همهی مراسمها و نشستهای آزادگان برده. نگذاشته که جای خالی پدر، دختر را از دنیای افتخارآمیز او جدا کند. برایش ساخت، گفت، نشان داد، تعریف کرد... تا این دختر کوچک فقط با غم نبود پدر بزرگ نشود، بلکه با افتخار داشتنِ چنین پدری زندگی کند.
مراسمهای بزرگداشت عبدالمهدی جراحزاده، هر ساله با حضور آزادگان و همرزمانش برگزار میشود. نه فقط برای گرامیداشت یک نام، بلکه برای زنده نگه داشتن یک روحیه؛ روحیهای که هنوز در این خانواده نفس میکشد.
ویدئویی که از این مراسم منتشر شده، حرفهای این دختر را به تصویر میکشد. حرفهایی که از دل برمیآیند و به دل مینشینند. نه برای سوگواری، بلکه برای ادامه دادن راهی که پدرش آغاز کرده بود.
این دختر، فقط دختر یک آزاده نیست. او وارث یک راه است. نماد نسلیست که جنگ را ندید، اما اثرش را بر قلبش حک کرده.
در ادامه ببینید.
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com