محمد رضایی به جرم نابودی شمار زیادی از نیروهای بعثی، در اردوگاه زیر شکنجههای بیرحمانه در حمام جان سپرد. علیاکبر صدای نالههای او را شنید و لب به فریاد گشود؛ فریادی که فریاد حق علیه ظلم بود، فریادی که بهایش جان بود. او هم در دفاع از آرمان و عزت، قدم در مسیر شهادت گذاشت.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، علیاکبر قاسمی، آزادهای از تبار مردان بیادعا، متولد همدان، در چهارم دیماه ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۴ به اسارت نیروهای بعثی درآمد. او پس از یک سال اسارت و مقاومت، در پاییز ۱۳۶۶، در اردوگاه مخوف تکریت ۱۱، در حالیکه صدای نالههای یارانش را در شکنجهگاه میشنید، فریاد «الموت لصدام و الموت لإسرائیل» سر داد و در پی آن، او نیز زیر شکنجههای وحشیانه دشمن، غریبانه به شهادت رسید.
ماجرای شهادت علیاکبر قاسمی با نام محمد رضایی، یکی دیگر از آزادگان شهید از مشهد گره خورده است. محمد رضایی به جرم نابودی شمار زیادی از نیروهای بعثی، در اردوگاه زیر شکنجههای بیرحمانه در حمام جان سپرد. علیاکبر صدای نالههای او را شنید و لب به فریاد گشود؛ فریادی که فریاد حق علیه ظلم بود، فریادی که بهایش جان بود. او هم در دفاع از آرمان و عزت، قدم در مسیر شهادت گذاشت.
اما آنچه از این شهید به یادگار مانده، نامهای است که نهفقط وصیتنامه، بلکه سندی تاریخی، مذهبی، سیاسی و تربیتی است؛ نمونهای بیبدیل از ایمان، آگاهی و بصیرت نسل طلایی انقلاب
فرازی از وصیتنامه: "تو مرا با دردها آشنا کردی"
شهید قاسمی با آیهای از قرآن آغاز میکند:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»
و با زبان شکر و اخلاص از اینکه خداوند او را در «خط سرخ آل محمد» قرار داده، یاد میکند.
او با بیانی حماسی از امیرالمؤمنین علی (ع) سخن میگوید؛ از شمشیر قاطعش علیه ستمگران و مهربانی بیمرزش با بینوایان. از الگوبرداری خودش از علی مینویسد؛ مردی که درد دلهایش را با چاه در میان میگذاشت، و علیاکبر نیز در دل سیاهیهای اسارت، با خدای خود چنین زمزمه میکند.
در بخشی از وصیتنامه آمده است:
«خدایا تو را شکر میکنم که پیروی از کسی را به من آموختی که جز در برابر تو، در برابر هیچ قدرتی سر خم نمیکند. از کودکی عنایت تو شامل حالم بود... تو مرا با سختیها آبدیده کردی.
هشدارهای انقلابی و الهی: «اطاعت از امام؛ ضامن بقا»
شهید قاسمی، با لحنی آمیخته از محبت و جدیت، ملت ایران را به چند اصل کلیدی توصیه میکند:
-
از رهبری امام امت دست نکشید، که نتیجهای جز فنا نخواهد داشت.
-
پیروی از فرامین پیامبر و ولی فقیه را وظیفه بدانید.
-
هیچگاه امام را تنها نگذارید، در هیچ مقطعی از تاریخ.
-
در برابر کفار و منافقین، ایستادگی کنید و زیر بار ظلم نروید؛ این فرمان قرآن است: «لا تَظلِم و لا تُظلَم»
آرامش در بدرقه: «در مرگ من بیقراری نکنید»
در بخشی از وصیتنامهاش، این شهید بزرگوار به خانوادهاش مینویسد:
«در مرگ من خونسرد باشید و رضایت خدا را در نظر بگیرید. او مالک است و ما امانت. هر وقت بخواهد، امانتش را بازمیستاند.»
او از پدر و مادرش بابت تربیت قرآنیاش تشکر میکند، از معلمان و خواهرانش میخواهد که با حجاب خود حرمت خون شهدا را پاس بدارند، و برادرانش را به حضور در جبههها فرامیخواند. توصیه به اخلاق اسلامی، حضور در نماز جمعه و اشک ریختن تنها برای امام حسین (ع) نیز از دیگر وصایای تأثیرگذار اوست.
توصیهای برای پس از خودش: «فرزندان شهدا را با امام خمینی آشنا کنید»
شهید قاسمی، در پایان، مردم را به توجه ویژه به خانواده شهدا فرا میخواند:
«با فرزندان شهدا پدرانه رفتار کنید. کاری کنید که تنها امام خمینی را پدر خود بدانند.»
او در واپسین جملات، ملت را به دو چیز حیاتی سفارش میکند:
-
پیروی از عقل که راهنماست.
-
پرهیز از نفس اماره که ویرانگر است.
و نهایتاً با نغمهای دلانگیز و شعاری همیشگی وصیتنامهاش را ختم میکند:
«خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار...»