نشست نقد و بررسی کتاب «آهوی گمشده» روز دوشنبه ۲۳ تیرماه در مؤسسه پیام آزادگان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، در ادامه نشست نقد و بررسی کتاب «آهوی گمشده» که روز دوشنبه ۲۳ تیرماه در مؤسسه پیام آزادگان برگزار شد، زهره علیعسکری، نویسنده اثر و حمید احمدینیا، آزاده و راوی کتاب، درباره روند نگارش، دغدغهها و اهمیت ثبت تاریخ شفاهی دفاع مقدس سخن گفتند.
زهره علیعسکری، نویسنده کتاب، در ابتدای سخنان خود بر اهمیت برگزاری نشستهای نقد کتاب تأکید کرد و گفت: «این جلسات بسیار مفید هستند. هدف ما این است که این آثار، بدون کوچکترین ایراد، برای آیندگان باقی بمانند. تاریخنگاری یک کشور به دست مردمش نوشته میشود، نه با پروژههای رسمی و پروژه بگیران. ما مردم هستیم؛ نه راوی یک شخصیت رسمی است و نه من به عنوان نویسنده مأموریتی داشتم. تمام این تلاشها خودجوش و مردمی است، و این فرصتی ارزشمند است که باید قدر دانست.»
علیعسکری ادامه داد: «ما نمیدانیم فردای این کشور چه خواهد شد، پس باید امروز برای ثبت تاریخ قدم برداریم. درباره حجم کتاب نیز باید اجازه داد همه مطالب ثبت شوند؛ اگر لازم بود، میتوان از دل آن محتواهای دیگری چون آثار تربیتی، ادبیات کودک، شعر و ... استخراج کرد.»
وی با اشاره به تجربه پیشین خود در حوزه تاریخ شفاهی گفت: «پیشتر هم در این حوزه قلم زدهام، اما این کتاب به دلیل سن کم راوی، برایم خاص بود. نوجوانی که هم مجروح شد و هم به اسارت درآمد، پدیدهای بود که پیشتر با آن مواجه نشده بودم. در خلال روایتهای احمدینیا، متوجه خطراتی شدم که نوجوانان اسیر را تهدید میکرد؛ نکاتی که هرگز تخیلی یا اغراقشده نبود و بهشدت تکاندهنده بود. اگر قرار است تاریخ بهدرستی به نسلهای آینده منتقل شود، باید واقعیتها با همان تلخی، سختی و صداقت بیان شود.»
او افزود: «۴۰ ماه، این نوجوان در چنگال خطرناکترین و بیرحمترین دشمن اسیر بود. ما اگر فرزند کمسنوسالمان برای دقایقی از خانه بیرون برود، نگران میشویم؛ حال تصور کنید فرزندی در آن سنین، ۴۰ ماه اسارت را در اردوگاههای دشمن تجربه کند. بازگشت احمدینیا به خانه و لحظه وصال او با مادرش، برای منِ نویسنده بهقدری تأثیرگذار بود که گویی خودم آن را لمس کردم.»
در ادامه نشست، حمید احمدینیا، آزاده دفاع مقدس و راوی کتاب «آهوی گمشده» به بیان خاطراتی از مراحل مختلف ثبت روایتهای خود پرداخت و گفت: «پس از آزادی، آقای مسعود دهنمکی گام بزرگی برداشتند و از سال ۱۳۷۰ به ثبت خاطرات آزادگان پرداختند؛ کاری ارزشمند که در آن زمان کمتر کسی به آن فکر میکرد. ایشان حدود ۶۰ ساعت با من مصاحبه داشتند و این اقدام به نوعی بنیان یک دایرهالمعارف معارف آزادگان بود.»
وی ادامه داد: «بعد از آن، آموزشوپرورش و صداوسیما هم بهنوعی این مسیر را دنبال کردند، تا اینکه حضرت آقا تأکید کردند باید خاطرات را بنویسید. همین فرمایش باعث شد من نیز بهعنوان یک جوان وطندوست، وظیفه خودم بدانم دینم را ادا کنم.»
احمدینیا با اشاره به شرایط سنی خود هنگام اعزام به جبهه افزود: «تنها ۱۶ سال داشتم و برخی از همرزمان نوجوانم حتی ۱۴ ساله بودند. امروز گفته میشود که نباید در حضور نوجوانان از جنگ حرف زد یا حتی گوسفند قربانی کرد، که البته با توجه به شرایط روحی آنها صحیح است. اما ما در آن سالها تجربههایی را از سر گذراندیم که با این سن و سال، بهشدت سنگین و باورناپذیر بود.»
او درباره دوران آموزش نظامی خود گفت: «دوره آموزش عمومی من حدود ۴۵ روز در پادگان ۲۱ حمزه بود. پس از آن، برای اعزام به عملیات برونمرزی، به پادگان امام حسین منتقل شدم و در آنجا آموزشهای تخصصی از جمله راپل، صخرهنوردی، کمین و ضدکمین را گذراندم. روزمان را با آیهالکرسی، صلوات بر پیامبر و اهل بیت (ع) آغاز میکردیم.»
راوی کتاب «آهوی گمشده» همچنین اظهار کرد: «خیلی چیزها بود که باید میگفتم، اما شرایط اجازه نداد؛ این موضوع یکی از دلایل ناراحتیام است، با این وجود برخی مطالبی که گفتم کمتر و یا اصلا گفته نشده است. خوشحال بودم که خانم عسکری، نویسنده کتاب از خانواده شهدا و ایثارگران بود، زیرا فرآیند انتقال خاطرات راحتتر پیش میرفت و درک بسیاری از این موضوعات داشتند.»
او همچنین به شرایط سخت اردوگاههای اسارت پرداخت و گفت: «بیماریهایی نظیر جرب و سایر بیماریهای واگیردار در اردوگاهها شایع بود. من سعی کردم این مسائل را نیز در کتاب بیاورم؛ موضوعاتی که کمتر آزادهای به چنین جزئیاتی پرداخته است.»
در بخش پایانی سخنانش، احمدینیا به سابقه هنری خود اشاره کرد و گفت: «عنوان کتاب «آهوی گمشده» از یک نمایشنامه حماسی گرفته شده است. در همان سالها که در تئاتر فعال بودم، بسیاری از همبازیهایم نگاه مثبتی به این فعالیت نداشتند؛ اما این مسیر بخشی از هویت من بود.»
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com