سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
 
پرونده خاطرات کوتاه آزادگان(۸)؛

بهبود مریض بدحال بدون یک قرص!

بهبود مریض بدحال بدون یک قرص!
در پرونده خاطرات کوتاه آزادگان، برخی از خاطرات کوتاه اما درس‌آموز دوران اسارت را برای مخاطبین نقل خواهیم کرد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، گنج‌های زیادی در فرهنگ دفاع مقدس هنوز ناشناخته مانده است. خاطرات معمولی آزادگان حاوی نکات تکان‌دهنده‌ای است که برای ما می‌تواند درس‌های بزرگی باشد. در پرونده خاطرات کوتاه آزادگان، برخی از این خاطرات را برای مخاطبین نقل خواهیم کرد.

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

در قسمت هشتم این پرونده خاطره‌ای از دوران اسارت آزاده سرافراز عبدالله نواب نژاد در ادامه آمده است:

یکی از بچه‌های دزفول به نام محمدرضا محمدون مریضی سختی داشت. دکترهای عراقی می‌گفتند این زنده نمی‌ماند.

من و یکی از بچه‌های مشهد به نام ذکریا قادری از مسئول آسایشگاه و از نگهبان‌های عراقی تقاضای کمک کردیم ولی آن‌ها چندان کمکی نکردند. ما می‌دانستیم که این برادر حالش خیلی بد است و بنابراین هر طور بود دستش را گرفتیم.

صبح‌ها من از یک طرف شانه اش را می‌گرفتم و آن طرف دیگر را ذکریا می‌گرفت برای راه بردن و توالت رفتنش و شب‌ها بعد از اعلام خواب مریض را داخل آسایشگاه راه می‌بردیم. روزی که برایمان خوراکی امثال شربت پرتقال و شربت خرما می‌آوردن با اینکه ما هم حالمان دست کمی از مریض نبود ولی دلمان اجازه خوردن اینها را نمی‌داد و با زور به او خوراکی می‌دادیم و روز به روز حالش رو به بهبودی رفت.

تا اینکه یکی از نگهبانان عراقی متوجه حال مریض شد و اصلاً باورش نمی‌شد از این که او تا لب مرگ فاصله‌ای نداشت چگونه خوب شد؟! فکر می‌کرد که ما دارو دزدیده‌ایم و به او دادیم!

من اینجا به این نتیجه رسیدم که واقعاً خدا چقدر مهربان است. ما حتی یک قرص هم نداشتیم مریض هم حالش خیلی خراب بود اما با روحیه که خودش داشت و کمک دوستان بهبودی کامل حاصل گردید.

بیشتر بخوانید
۸ دی ۱۳۹۹
کد خبر : ۳,۶۶۷
کلیدواژه ها: خاطرات کوتاه آزادگان ، آزاده سرافراز عبدالله نواب نژاد ، خاطره ، دفاع مقدس ، امداد الهی

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید