سردار بایرامی در نشست روایت ناگفتههای روزهای اول تبادل اسرا گفت:: «هر جا سخنی از آزادگان به میان میآید، نام مؤسسه پیام آزادگان نیز شنیده میشود؛ چراکه این مؤسسه پرچمدار پاسداشت یاد و خاطره آزادگان بوده است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، مراسم «روایت ناگفتههای روزهای نخست تبادل اسرای ایران و عراق» به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن، از سوی مؤسسه پیام آزادگان و با مشارکت مرکز اسناد دفاع مقدس در باغموزه دفاع مقدس برگزار شد. این نشست با حضور مسئولان کمیسیون وقت تبادل اسرا، جمعی از آزادگان سرافراز، گروههای تلویزیونی و اصحاب رسانه همراه بود.
این آیین با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید و پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. در ادامه کلیپی از سالروز ورود آزادگان سرافراز به وطن به نمایش درآمد و تصاویر پرشکوه و خاطرهانگیز آن روزها بار دیگر در ذهن حاضران ـ بهویژه آزادگانی که خود شاهد آن لحظات بودند ـ زنده شد.
سخنان سردار بایرامی
در ابتدای نشست، سردار سرتیپ دوم عباس بایرامی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، یاد و خاطره شهدای گرانقدر جنگ ۱۲ روزه را گرامی داشت و سالروز ورود آزادگان را تبریک گفت. وی از اعضای کمیسیون وقت تبادل اسرا به دلیل تلاش برای بازگرداندن سریعتر اسرا به وطن قدردانی کرد و اظهار داشت: «آنها روند تبادل را بهگونهای پیگیری کردند که حتی یک ساعت زودتر آزادگان بتوانند به آغوش خانوادههایشان بازگردند.»
سردار بایرامی در ادامه از مؤسسه پیام آزادگان به دلیل برگزاری این نشست تقدیر کرد و افزود: «هر جا سخنی از آزادگان به میان میآید، نام مؤسسه پیام آزادگان نیز شنیده میشود؛ چراکه این مؤسسه در تمام این سالها نه تنها پرچمدار پاسداشت یاد و خاطره آزادگان بوده، بلکه با پژوهشها، برنامهها و فعالیتهای فرهنگی خود توانسته نقش بیبدیلی در زنده نگه داشتن ارزشهای دوران اسارت و انتقال آن به نسلهای بعد ایفا کند. پیام آزادگان همواره یار و همراه این قشر سرافراز بوده و امروز جایگاهش بهعنوان مرجع و نقطه اتکای آزادگان بیش از پیش روشن است.» سالروز ورود آزادگان بخشی مهم از تاریخ کشور است. اگرچه روایتهایی از آن ایام بیان شده، اما همچنان ناگفتههای فراوانی وجود دارد. ما قاطعانه در مسیر ثبت و روایت این تاریخ تلاش خواهیم کرد.»
وی بر اهمیت روایت جامع و کامل این موضوع تأکید کرد و گفت: «دفاع مقدس بخشی سرنوشتساز از تاریخ ایران است و آزادگان در این بخش نقشی پررنگ و بیبدیل ایفا کردهاند.»
روایت دکتر آقامیری از تبادل اسرا
در ادامه مراسم، دکتر سیدمحمودرضا آقامیری ـ مسئول تبادل اسرای ایرانی در دوران دفاع مقدس و رئیس کمیسیون حمایت در سال ۶۹ که مسئولیت تحویل اسرای ایرانی در مرز منذریه را برعهده داشت ـ به بیان خاطرات و ناگفتههایی از روند تبادل پرداخت.
او گفت: «از سال ۶۴ و ۶۵ مسئولیت این کمیسیون با من بود. اگر تجربهها و اطلاعات آن روزها ثبت نشود، ممکن است برای همیشه از دست برود. تجربه تبادل اسرا یک بار اتفاق افتاد و باید برای تاریخ ایران و مردم نوشته شود. من نگران تحریف هستم. دیدهام کسانی که هیچ نقشی در آن روزها نداشتند، بعدها روایتهایی ساختند و اینگونه تحریف شکل میگیرد.»
وی با اشاره به وقایع سال ۱۳۶۹ افزود: «به همراه شهید نظران در تیم مذاکرهکننده قطعنامه حضور داشتیم. قرار بود در نخستین روز، ۱۰۰ اسیر ایرانی آزاد و در مقابل، ما نیز ۱۰۰ اسیر عراقی تحویل دهیم. اما عراقیها تنها ۷ نفر آوردند و همین موضوع بحران بزرگی ایجاد کرد. ما نیز اسرایی که آماده کرده بودیم را برگرداندیم. یادم میآید ایام محرم بود؛ در هیئت به این مسائل فکر میکردم و روز بعد در رادیو خطاب به اسرا گفتم: "ما میآییم و شما را آزاد میکنیم." این جمله را بدون دلیل خاصی بیان کردم، اما پنج روز بعد به من اطلاع دادند که مسئولیت ستاد آزادگان به من واگذار شده است. در آن شرایط باید طی یک ماه ۴۰ هزار اسیر ایرانی را تحویل میگرفتیم و در مقابل ۷۰ تا ۸۰ هزار اسیر عراقی را بازمیگرداندیم.»
نخستین تجربه در تبادل اسرا
آقامیری ادامه داد: «شب قبل از تبادل، در کرمانشاه مستقر شدیم. همان شب شهید نظران مسئولیت تبادل اسرا را به من واگذار کرد. هیچ تجربهای در این زمینه نداشتم و اصول و دستورالعملی نیز به من داده نشده بود. برای من مهم بود که تبادل عادلانه انجام شود؛ اگر خلبانی تحویل میدادند، ما هم خلبان میگرفتیم؛ اگر پزشک میدادند، پزشک پس میگرفتیم و اگر سرباز بود، سرباز.»
او افزود: «ساعت ۵ صبح حرکت کردیم و پس از ۱۵ کیلومتر توقف دادند. نیروهای صلیب سرخ حضور داشتند و آقای نوری، وزیر کشور وقت، اصرار داشت همانجا تبادل انجام شود. من مخالفت کردم و گفتم اینجا مرز ما نیست و باید در لب مرز این کار صورت گیرد. از ساعت ۷ تا ۱۱ درگیر این مسائل بودیم تا اینکه نهایتاً عراقیها موافقت کردند و به مرز رفتیم.»
وی خاطرهای از دیدار نخستین آزادگان را چنین روایت کرد: «وقتی وارد چادر اسرایمان در مرز شدم، تصور کردند من از منافقین هستم و هیچ پاسخی به سلام و صحبتهایم ندادند. ظاهرا منافقین از این ترفندها زیاد روی اسرا انجام میدادند و آنها در این مورد به خوبی هوشیار بودند. اماوقتی خودم را معرفی کردم، سریع گفتند همانی که در رادیو در مورد آزادی ما صحبت کرد؟ و سریع من را شناختند و با شوق و گرمی با من صحبت کردند. لحظهای بسیار احساسی بود. سرانجام نخستین گروه هزار نفره از آزادگان عزیز وارد خاک وطن شدند.»
تقدیر از نیروهای پشتیبان
آقامیری با یادآوری نقش یاران خود گفت: «دوستان سپاهی ما در غرب کشور تلاش زیادی کردند و سردار قربانی در تمام این مدت همراه ما بود. تجربهای ارزشمند رقم خورد که امروز در حال نوشتن و مستندسازی آن هستم تا نسل آینده بداند چه سختیهایی را پشت سر گذاشتیم.»
ماجرای اسرای پناهنده و مواجهه با منافقین
وی یکی از مسائل حساس آن دوران را موضوع اسرایی دانست که به گفته نیروهای عراقی به گروهک منافقین پناهنده شده بودند: «اصرار داشتیم تکتک این افراد را ببینیم تا مطمئن شویم تصمیمشان واقعی است. حتی اطلاعات خانوادههایشان را بردیم تا به آنان نشان دهیم عزیزانشان در سلامتاند و شاید فریبخوردگیشان برطرف شود. برخی نیز پس از این ملاقاتها به کشور بازگشتند.»
او با اشاره به یکی از جلسات با منافقین گفت: «جلسه اول آنها یک ساعت تمام فقط توهین کردند و اجازه صحبت به ما ندادند. در نهایت وقتی یک سرباز عراقی با چوب به میز زد و آنان ساکت شدند، به آنها گفتم: ببینید چقدر بیغیرت شدهاید که یک سرباز عراقی با یک حرکت شما را ساکت میکند! در جلسه بعد، لباس نظامی پوشیده بودند تا خود را جدی نشان دهند. اما ما تنها بر حق انتخاب آزادگان تأکید داشتیم. گفتیم باید تکتک بیایند و بگویند تا ما بپذیریم. این تنها راه اطمینان بود.»
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com