آزاده امیری هنزکی از اردوگاه عنبر درباره آخرین شب اسارتش در عراق گفت: آن شب برای اولین بار در طول اسارت، در آسایشگاه باز ماند و توانستیم آسمان شب و ستارهها را ببینیم. همان شب برایم زیباترین شب زندگی شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، به مناسبت بیستوششم
مرداد و سالروز بازگشت تاریخی آزادگان به میهن، مؤسسه پیام آزادگان استان تهران نهمین «عصر خاطره الماسهای درخشان» را
برگزار کرد. در این برنامه صمیمی و معنوی، هشت تن از آزادگان اردوگاههای
مختلف عراق، خاطرات خود را از لحظه شنیدن خبر آزادی تا ورود به آغوش
خانوادهها بازگو کردند. عارف بیدمشکی، رسول حاجیصادقی، علی نواییزاده،
حجت برهمه، محمدحسن جامی، امیری هنزکی، داور عنبری و فرزان آذرپناهی
روایتگران این محفل بودند.
امیری هنزکی از اردوگاه عنبر در این برنامه درباره شرایط اسارت و روز آزادی چنین روایت کرد: اردوگاه عنبر اگرچه بیمارستان و بخش درمانی داشت و از نظر امکانات پزشکی از دیگر اردوگاهها مجهزتر بود، اما از سختترین اردوگاهها به شمار میرفت. ما در آنجا بیست ساعت درون آسایشگاهها محبوس بودیم و تنها چهار ساعت اجازه حضور در فضای باز داشتیم. انتقال به اردوگاه موصل برایمان خوشایند بود، گرچه در آغاز شرایط آنجا هم سخت بود، اما با گذشت زمان اوضاع اندکی بهتر شد و همان هنگام ما به آنجا رفتیم.
شب قبل از آزادی من برای کلاس بوکس که بچههای اردوگاه شکل داده بودند ثبت نام کرده بودم.، به من گفته بودند فردا آزاد میشوید؛ اما من سرگرم آماده کردن کفی برای کلاس بوکس بودم. تا ساعت یک شب مشغول دوختن کفی بودم. دوستانم مدام میگفتند فردا میرویم چرا خودتو اذیت میکنی، اما چون خبر بازگشت را باور نکردم، گفتم: «بارها این وعده را دادهاند. اگر فردا واقعاً برویم، کفی را همینجا رها میکنم، ولی اگر نرویم، بچهها بدون کفی معطل میشوند.»
فردا صبح اما فهمیدیم این بار فرق میکند. آن شب برای اولین بار در طول اسارت، در آسایشگاه باز ماند و توانستیم آسمان شب و ستارهها را ببینیم. همان شب برایم زیباترین شب زندگی شد. خبر آزادی ما هم مثل دیگر اردوگاهها از طریق رادیو و تلویزیون به ما رسید و پس از آن روند بازگشت آغاز شد.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com