دوازدهمین «عصر خاطره الماسهای درخشان» ویژه بانوان انتظار شامل مادران، همسران و دختران آزادگان، به همت دفتر تهران مؤسسه فرهنگیهنری پیام آزادگان برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه فرهنگیهنری پیام آزادگان،
در این نشست بانوانی که سالها رنج دوری و بیخبری از عزیزان خود را تحمل کرده بودند،
از تجربههای تلخ و در عین حال الهامبخش خود گفتند.
همسر آزاده ابراهیم اعتصام روایت انتظارش را با خوابی آغاز کرد
که آن را نشانه شروع سختیهای زندگی میدانست. او با اشاره به فضای پراضطراب دهه
۶۰، از نگرانیهای مداوم، تشییع پیکر شهدا و اعزام همسرش به جبهه سخن گفت و افزود:
همسرم معلم بود و بهعنوان بسیجی در چند مرحله در جبهه حضور داشت و حتی در بازسازی
خرمشهر مشارکت کرده بود، اما اعزام آخر حالوهوای متفاوتی داشت.
وی ادامه داد: در حالی که سه فرزند خردسال داشتم، خوابی دیدم
که همسرم در کنار رودخانهای خروشان ناپدید شد. پس از آن، با آغاز عملیات، اخبار ضدونقیضی
از شهادت، مفقودی یا اسارت رزمندگان شنیده میشد و این بیخبری تا زمان آزادی اسرا
ادامه یافت؛ دورانی طولانی از انتظار و بلاتکلیفی.
در ادامه، همسر آزاده حسن جمشیدی از روزهای بازگشت اسرا گفت؛
از چشمانتظاریهایی که به دیدار ختم شد و همسری که بیمار و نحیف، چند روز پس از آزادی
به خانه بازگشت. او از سختیهای دوران اسارت همسرش و سالهایی گفت که خود، در نبود
او، با توکل به خدا و توسل به حضرت زهرا(س)، بار زندگی و نگهداری از دختر خردسالش را
به دوش کشید.
همچنین آذر بهارستانی، از دختران شاهد این نشست، خاطرهای تلخ
از روزهای آغاز جنگ روایت کرد؛ روزهایی که دو برادرش در آبادان به شهادت رسیدند و پدر
و برادر دهسالهاش به اسارت نیروهای حزب بعث درآمدند. او با اشاره به آوارگی خانوادهاش
و بیخبری طولانیمدت از سرنوشت پدر و برادرانش، از لحظهای گفت که در دوران اسارت، اعضای
خانواده بهطور اتفاقی از زنده بودن یکدیگر مطلع شدند و اندکی آرامش یافتند.
«عصر خاطره الماسهای درخشان» بار دیگر
نشان داد که پشت هر نام آزاده، مادری صبور، همسری مقاوم و دختری استوار ایستاده است؛
زنانی که خاطراتشان، گوهرهای درخشانی در تاریخ ایثار و مقاومت ایران اسلامی به شمار
میآید.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com