حسین اللهوردی آزاده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس است که در سال ۶۴ در عملیات ایذایی در منطقه فکه در سن ۱۶ سالگی به اسارت رژیم بعث در آمد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، حسین اللهوردی آزاده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس است که در سال ۶۴ در عملیات ایذایی در منطقه فکه در سن ۱۶ سالگی به اسارت رژیم بعث در آمد و ۵ سال از عمر خود را در زندانهای مخوف رژیم بهث عراق در زیر شدیدترین شکنجههای دشمن سپری کرد.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
اللهوردی که با جسمی نیمه جان به وطن بازگشت دست از جهاد بر نداشت و از داوطلبین مدافع حرم شد. وی با اینکه رشادتهای خود را در دوران جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت ولی باز خود را مدافع ایران و اسلام دانست اما به دلیل بالا بودن سن در ایران با این موضوع موافقت نشد تا اینکه او به پیاده روی اربعین رفت و در آنجا به موکبی برخورد کرد که به ثبت نام نیروهای حشدالشعبی میپرداخت. او برای ثبتنام درخواست میدهد ولی چون ایرانی بود با ثبت نامش موافقت نشد و به او گفته شد: این جنگ، جنگی داخلی است.
ادامه گزارش را از زبان این آزاده سرافراز بخوانید:
بعد از پیگیریهای زیاد بالاخره ثبت نام من به عنوان نیروهای داوطلب انجام شد. نیروی که اگر شهید میشد چون به صورت رسمی نبود ایران آن را به عنوان شهید تایید نمیکرد و من خودم را برای همهی این مسائل آماده کرده بودم. شیخ فاضل که مسئول ثبت نام نیروهای حشدالشعبی بود گفت: در صورتی اجازه میدهم با ما باشی که رضایت خانوادهات را داشته باشی. من هم سریع به تهران برگشتم و بعد از یک هفته به همراه همسرم به کربلا رفتم و او هم رضایت داد و به مدت یک ماه در بینالحرمین به انتظار نشستم.
بالاخره یک روز شیخ فاضل زنگ زد و اولین ثبتنام من و اعزامم به منطقه به عنوان نیروی حشدالشعبی شکل گرفت. من در سال ۹۶ وارد گروه حشد الشعبی شدم. در ابتدا همه دوستان و آشنایان من را سرزنش میکردند که تو برای قومی میجنگی که سالها پیش سختترین شکنجهها را بر تو و دوستانت اعمال کردند.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
بعد از سالها اکنون که به سن پیری رسیدم دیگر درمانده شدم و همیشه میگویم من لایق شهادت نیستم و همه ترسم از این است که نکند در بستر بیماری بمیرم و جزء بندگان خاص خدا نباشم. اکنون فقط یک آرزو دارم و آن این است که بتوانم فقط یک بار قبل از مرگم حضرت آقا را از نزدیک ببینم.
گفتگو از معصومه امیری
انتهای پیام/
خبرنگار: مالک دستیار