سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
نویسنده کتاب گلبرگ‌های خاطره:

گردنبند ازدواجم را فروختم تا خاطرات همسرم را چاپ کنم

گردنبند ازدواجم را فروختم تا خاطرات همسرم را چاپ کنم
برخی از آزادگان پس از آزادی و بازگشت به وطن هیچ اشتیاقی به بازگو کردن خاطرات و تلخی های دوران اسارت نداشتند و حتی از یادآوری آن رنج ها و عذاب ها برای خود و نزدیکانشان نیز پرهیز می‌کردند.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، برخی از آزادگان سرافراز پس از آزادی و بازگشت به وطن هیچ اشتیاقی به بازگو کردن خاطرات و تلخی های دوران اسارت نداشتند و حتی از یادآوری آن رنج ها و عذاب ها برای خود و نزدیکانشان نیز پرهیز می‌کردند.

آزاده «محسن قانع» از جمله آزادگان دفاع مقدس می باشد که حدود هفت سال اسیر رژیم بعث عراق بوده است. وی در «عملیات خیبر» به اسارت رژیم بعث عراق درآمد و پس از تحمل سالها رنج اسارت درسال 69 به وطن بازگشت و ازدواج کرد.

به گزارش مفپا از خراسان رضوی؛ طی دیداری با خانواده آزاده محسن قانع گفتگویی با همسر وی داشتیم که خلاصه آن تقدیم نگاه زیبایتان می‌گردد:

لطفا خودتان را بیشتر معرفی کنید؟

مریم هروی و همسر آزاده محسن قانع هستم.

در مورد اسارت همسرتان چه می‌دانید؟

از همان ابتدای ازدواج تلاش داشتم خاطراتش را از دوره اسارت گردآوری کنم اما همواره با مخالفت آقای قانع مواجه می شدم. بارها به انحاء مختلف مشتاق بودم بدانم در اسارت بر او چه گذشت و این را نه تنها حق خود بلکه حق آحاد جامعه می دانستم که بدانند اسراء چه نقشی در دفاع مقدس داشته اند، اما هر قدر من مشتاق شنیدن بودم همسرم مخالف بودند وتمایلی به بازگو کردن خاطرات خود نداشتند.

دلیل مخالفتشان چی بود؟

برداشت خودم این بود که اسارات و رنجهایش را نوعی معامله با خدا دانسته و بازگو کردن آن را ضایع شدن پاداش آن نزد خدا می پنداشت. شاید هم دوست نداشتند آن خاطرات تلخ را  برای دیگران و حتی ما بازگو کنند، زیرا قاعدتا اسارت در چنگال دشمن چیزی جز آزار و شکنجه نیست و بیان خاطرات خود را مکدر کردن خاطر دیگران می دانستند. به هرحال دلیل مخالفتشان برای خودشان ارزشمند بود اما ما هم حق داشتیم بدانیم در اسارت بر ایشان چه گذشته است.

چگونه موفق به جلب رضایت وی برای بیان خاطراتش شدید؟

سماجت من برای شنیدن خاطرات ایشان فایده ای نداشت ولی من هم دست از تلاش برنداشته و به مدت حدود چهار ماه در گفتگوهای روزمره خود و به صورت نامشخص در قالب طرح سوال هایی توانستم بخش قابل توجهی از خاطرات دوران اسارتش را دریافت و در فرصتهای مناسبی آنها را به رشته تحریر درآورم. کتاب«گلبرگهای خاطره» حاصل همین تلاشها بوده است.

در مورد نگارش کتاب بیشتر توضیح دهید و آیا این کتاب تجربه اول شما بوده یا کتابهای دیگری هم نوشته اید؟

من هیچ سابقه و تجربه‌ای در نگارش کتاب نداشتم و این کتاب تنها تجربه نویسندگی من بوده است، چون خاطرات همسرم برای من مهم بودند و برای دریافت آنها تلاش زیادی کردم نمی توانستم نسبت به حفظ ونگهداری آنها بی تفاوت باشم. اگر قرار بود این خاطرات در قالب دست نوشته ها یا جزواتی باقی بماند استفاده کنندگان آن فقط خودم و خانواده ام بودند، اما من هدفم انتشار خاطرات در سطح جامعه بود برای همین تصمیم به چاپ آنها به صورت کتاب گرفتم و حاصل آن نگارش کتاب «گلبرگهای خاطره» بود.

همسرتان وقتی از تصمیم شما برای چاپ کتاب مطلع شدند چه نظری داشتند؟

قاعدتا وقتی ایشان با بیان خاطرات مخالف بودند از  چاپ و انتشار آنها هم حمایت نمی کردند، اما من مصمم بودم این خاطرات منتشر شود و بدین منظور جهت تامین هزینه های چاپ و انتشار کتاب مجبور شدم گردنبند ازدواجم را بفروشم و آن را صرف امور مربوط به چاپ کتاب نمایم. البته اوضاع مالی خوبی هم نداشتیم و چاره ای جز این نداشتم.

در مورد کتابتان بگویید؟

کتاب گلبرگهای خاطره در قطع وزیری با 55 صفحه در سال 1388 توسط موسسه «یار آشنا» و «انتشارات سلسله الذهب»  در تیراژ هزار نسخه چاپ و منتشر شد.

در تولید این کتاب سعی شده است از عکسها و مستندات تصویری موجود استفاده شود تا بتواند به فهم بیشتر موضوعات کمک کند.

آیا آقای قانع بعد از اسارت به تحصیل ادامه داد؟

محسن قبل از اسارت تا مقطع متوسطه بیشتر تحصیل نکرد بود. پس از آزادی و ازدواج ما یکی از اولویتهای اساسی من در زندگی مشترکم با وی توجه به ادامه تحصیلش بود و خوشبختانه این اتفاق افتاد و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک فوق لیسانس ادامه داد، بگونه ای که بعدها زمینه کار و فعالیتش در فضای دانشگاه هم فراهم شد و خوشبختانه این مسیر بعدها منشاء تحولات ارزشمندی بود که باعث پیشرفت تحصیلی فرزندانمان هم شد.

چند فرزند دارید و ازنظر شخصی و اجتماعی در چه جایگاه و وضعیتی هستند؟

حاصل زندگی مشترک ما دو فرزند دختر و پسر می باشد که دخترمان متاهل و پزشک اعصاب و روان است که درحال تحصیل برای اخذ تخصص می باشد و پسرمان نیز مجرد و دانشجوی مهندسی کامپیوتر میباشد.

در پایان اگر حرف نگفته ای دارید بفرمایید؟

حرف خاصی نیست و من امیدوارم ان شاءالله بتوانم تا زنده ام خدمتگزار خوبی برای همسر و فرزندانم باشم.

انتهای پیام/

رَبَّناإِنَّکَ جامِعُ النّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیهِ إِنَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۲۳ آذر ۱۴۰۱
کد خبر : ۸,۰۵۶
کلیدواژه ها: کتاب گلبرگ های خاطره,نشر یار آشنا,مریم هروی,آزاده محسن قانع,عملیات خیبر

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید