سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
خاطره‌ای از آزاده ناصر قره باغی؛

بعثی‌ها نتوانستند مانع عزاداری اسرا شوند

بعثی‌ها نتوانستند مانع عزاداری اسرا شوند
دوران اسارت برای آزادگان پر است از خاطراتی که تلخی‌‌هایش به شیرینی‌اش می‌چربد طوری که خیلی‌ از آنها علاقه‌ای به بازگو کردن خاطراتشان ندارند.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، دوران اسارت برای آزادگان پر است از خاطراتی که تلخی‌‌هایش به شیرینی‌اش می‌چربد طوری که خیلی‌ از آنها علاقه‌ای به بازگو کردن خاطراتشان ندارند.

در یکی از این خاطرات می خوانیم: یک سالی دشمن مصمم شده بود که روز عاشورا مانع عزاداری آزادگان شود. برای همین هر آسایشگاه یک نگهبان داشت. آنها خودشان را آماده کرده بودند تا صبح عاشورا را با مراسم زیارت عاشورا شروع کنند و تا ظهر عاشورا به اوج شور حسینی برسند اما نتوانستند به صورت گروهی در داخل آسایشگاه‌ها مراسم عزاداری و سینه‌زنی برپا کنند. بعد از گذشت چندین ساعت، هر گوشه‌ای از اردوگاه، شیفتگان ابا عبدالله علیه السلام زانوی غم بغل گرفته و مظلومانه اشک می‌ریختند اما هر لحظه که می‌گذشت بغض فرو خورده در سینه‌ها سنگین‌تر و غیر قابل تحمل می‌شد.

ناله را هر چند می‌خواهم که پنهانش کنم‌ /  سینه می‌گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن‌

 در این سکوت مرگبار ناگهان صدای عزاداری و سینه‌زنی از همه جای اردوگاه بلند شد. نگهبان‌ها به هر طرف سرک می‌کشیدند اما کسی را در حال عزاداری و سینه زنی نمی‌دیدند. ناگهان یکی از سربازان رو به فرمانده‌شان فریاد زد: سیدی، بالحمامات، قربان داخل حمام‌هایند. بچه‌ها که صبرشان لبریز شده بود به داخل حمام‌ها هجوم برده بودند و در آنجا عزاداری و سینه زنی می‌کردند. حدوداً نیمی از بچه‌ها در آنجا جمع شده بودند و یکی از مداحان دزفولی نوحه «ای ذوالجناح با وفا» را با احساس عجیبی و با صدای بلند می‌خواند و بچه‌ها با شدت به سینه می‌کوبیدند. طوری که می‌دانستند فرصتشان کم است و هر لحظه عراقی‌ها ممکن است سر برسند و عزاداری را متوقف کنند، در عرض چند دقیقه چنان عزاداری برپا شد که صدایش به کل اردوگاه رسید و تا رسیدن نگهبان‌ها بچه‌ها پراکنده شدند.

وقتی دشمن دید نمی‌تواند حریف اسرا شود همه را مجبور کرد وسط اردوگاه قدم بزنند و کسی حق نداشت به داخل آسایشگاه‌ها برود. آنها می‌خواستند عاشورا به همین صورت سپری شود.اما در این هنگام زمزمه وای،وای عمو،عمو العطش از بین ۲۰۰۰ آزاده شروع شد و به سرعت تمام فضای اردوگاه پر شد از صدای:
وای؛ وای ؛ عمو عمو العطش‌
عمو جان مُردم ز سوز عطش‌

به این صورت عاشورای آن سال پر شورتر از هر سال برگزار شد و خود عراقی‌ها مجبور شدند عزاداری را آزاد کنند و نوار مقتل عبدالزهرا کعبی را از بلندگوها پخش کردند و سوز و اشک دو چندان شد.‌

راوی: آزاده سرافراز ناصر قره باغی

انتهای پیام/

من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة.

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۴ اَمرداد ۱۴۰۲
کد خبر : ۸,۶۶۷

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید