سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

دوران نفس‌گیر اواخر اسارت/ از شنیدن خبر آتش بس ناراحت شدیم

دوران نفس‌گیر اواخر اسارت/ از شنیدن خبر آتش بس ناراحت شدیم
اسرای ایرانی طرفدار جنگ نبوده اما نگران احوال کشور بودند که مترجم ما از درمانگاه خبر پذیرش قطعنامه را از تلویزیون دیده و اطلاع داد و این خبر برای ما بسیار سنگین بود

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، غلامرضا احمدی از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس که بیش از هشت سال از عمر خود را در زندان های بعثی گذرانده می‌گوید: سال ۱۳۶۱ به دوره‌ی نظامی اعزام شدم که به دلیل سن کم، اجازه‌ی اعزام به بسیج را نمی‌دادند اما در اوایل سال ۱۳۶۱ با پافشاری فراوان سرانجام به جنگ رفتم.

او ادامه می‌دهد: در اواخر عملیات «فتح المبین» و همچنین در عملیات آزادسازی خرمشهر به نام «بیت المقدس» که در بیست چهارم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ برگزار شد، حضور داشتم و در مرحله‌ی سوم این عملیات، ۱۱ نفر از گروهان ما بر اثر پاتک دشمن محاصره شد.

اسارت، فرصتی برای تکامل

او در رابطه با سختی های دوران اسارت خاطرنشان می‌کند: دوران اسارت از الطاف جلیه‌ی الهی جهت تذهیب نفس، تکامل روحی و اخلاقی بود که نهایت سختی های سازنده‌  را تجربه کردیم. 

عراق، وحشی‌ترین نگهدارنده‌ی اسیر 

این آزاده‌ی هشت سال دفاع مقدس اضافه می‌کند: اسیر در عراق از سخت‌ترین شرایط، نهایت محدودیت و ابتدایی‌ترین امکانات زندگی اولیه برخوردار بود، در آن روزها یک کمیته‌ای از طرف سازمان بین الملل به ایران و عراق جهت بررسی کیفیت نگهداری اُسَرا به دو کشور اعزام شده بود و در نهایت درصد ناچیزی از محدودیت ها و شکنجه ها منعکس شدولی بازهم آنها عراق را به عنوان «وحشی‌ترین نگهدارنده‌ی اسیر» در عصر اخیر معرفی کردند.

سختترین شرایط را اُسَرای ایرانی تحمل کردند

او در خصوص مشکلات اسارت ادامه می‌دهد: آب، لباس، غذا، نبود نور و هوا از عمده مشکلات اُسَرا بود که حتی برخی اوقات افراد به علت مشکل تنفسی از سوراخ کلید در نفس می‌کشیدند.

 نائب رئیس شورای شهر تبریز، اسارت را همچون دو صفحه‌ی زرین دانسته و می‌گوید: اسارت همانند دو صفحه‌ی زرینی است که یک صفحه، رفتار اُسَرا با یکدیگر، گذشت، ایثار، نوع دوستی و ارتباط با خدا بود و صفحه‌ی دیگر به غیر انسانی ترین رفتار ها و محدودیت های عراقی ها مربوط شده که حتی در صورت خراب شدن دندان فردی باید سه ماه برای آمدن پزشک صبر می‌کرد تا پزشک نیز به جای دندان خراب، دندان سالم او را بکشد.

احمدی تاکید می‌کند: در اسارت هفت خان رستم را رد کردیم؛ اول در پشت خاکریز ما را بازجویی سرپایی و شکنجه و یا حتی اعدام می‌کردند، سپس به زندان بغداد برده تا به طور رسمی پرونده تشکیل داده و بازجویی کنند که اگر شدت جراحت فرد کم بود به اردوگاه منتقل می‌شد.

 اردوگاه، قفس کوچک اُسَرا

او در ارتباط با اردوگاه هایی که تجربه کرده ادامه می‌دهد: ابتدا به اردوگاه «العنبر» منتقل شده و یک ماه را در آنجا سر کردیم، سپس اُسَرای فتح المبین و بیت المقدس را به شمال عراق در استان نینوا و شهر موصل منتقل کردند که حدود ۵۰ روز در اردوگاه شماره‌ دو آنجا زندانی بودیم.

او با اشاره به تونل وحشت عراقی ها در روز عید فطر  یادآوری می‌کند: بعثی ها در روز عید فطر درها را بسته و تحت شرایط خاصی تونل وحشت درست کردند و سپس ما را به اردوگاه شماره‌ی یک اُسَرای قدیمی منتقل کردند که در این اردوگاه نیز به مدت ۴۵ روز زندانی بودیم و به دلیل درگیری بین اُسَرا و عراقی ها، دو نفر شهید و ۱۴ نفر زخمی شده و ما ۵۰۰ نفر به اردوگاه شماره‌ی سه یا «حاج آقا ابوترابی» منتقل کردند که هشت سال در انجا اسیر بوده و فقط در حیاط آن، تکه‌ای از آسمان را می‌دیدیم.

از «فلک بستن» تا «کشیدن ناخن»

این آزاده‌ی هشت سال دفاع مقدس با تشریح انواع شکنجه‌ های عراقی ها می‌گوید: شکنجه ها دو نوع بودند؛ شکنجه های عمومی که با باتوم، خیزران یا آرماتور مورد ضرب و شتم قرار داده که در ورودی موصل سه، هر صبح برای شست‌وشوی دست و صورت خود باید از بین تونل وحشت عبور می‌کردیم و یا هنگام ورود و  خروج از اردوگاه، عراقی‌ها در دو طرف ایستاده و ما را کتک  می‌زدند که در اثر این شکنجه‌ ها، تعدادی شهید یا حتی دچار نقص عضو نیز شدند.

او ادامه می‌دهد: شلاق زدن، فلک کردن و کشیدن ناخن ها از جمله شکنجه های تخصصی بود اما
شکنجه‌ی روحی و روانی آنها خیلی وسیع‌تر از جسمی بود.

هیچ وقت ترس از دشمن را تجربه نکردم

او بیان می‌کند: کم آوردن، بزرگترین ترس ما بود که نگران تاثیر جنگ روانی دشمن یا احوالات دوستان خود بودیم.

احمدی خاطرنشان می‌کند: ما آیه‌ی «إن تنصر اللّه ینصرکم» را با سلول های خود تجربه کردیم که تحمل این همه سختی، استقامت و ایستادگی بر پایه‌ی ارزش ها فقط از سوی خدا بود.

دوران اسارت همانند جبهه بود

او اضافه می‌کند: ما اسارت را همچون جبهه دانسته و دشمن را آنالیز کرده و ترفند های آن را خنثی کردیم اما ارتباط با خدا و عشق به امام راحل (ره) از روزنه های امیدی بود که در ما استقامت را آفرید.

خبر ارتحال امام (ره)، دردناک ترین لحظه بود

او یادآوری می‌کند: لحظه‌ی اطلاع رسانی خبر ارتحال حضرت امام (ره)، دردناک‌ ترین و تنها ترین لحظه‌ای بود که بعثی ها ترسیده و نتوانستند مانع عزاداری اُسَرا شوند. 

بی‌سواد محضی که در پایان مترجم زبان شد

 نائب رئیس شورای شهر در خصوص برنامه های آموزشی بین اُسَرا خاطرنشان می‌کند: هر گونه اقدام آموزشی از نظرعراقی ها ممنوع بود چرا که ذغال چند سانتی مداد به منزله‌ی آر پی جی بود اما ما از شرایط استفاده کرده و آموزش را در علوم مختلف از جمله زبان عرب، فقه، سواد اولیه، علوم قرآنی و... به اوج خود رساندیم که حتی یکی از بی‌سوادان ما مترجم زبان شد.

 رادیو ممنوع بود

او می‌گوید: ممنوعیت رادیو یکی از موضوعاتی بود که اسرا را بسیار اذیت می‌کرد اما در هر شرایطی به دنبال دزدیدن رادیو از عراقی ها بودیم که افرادی خطرات آن را به جان خریده و حتی تا مرز شهادت نیز رفتند. 

نوع دوستی، بهترین ارمغان اسارت

او با روایت یکی از خاطرات خود می‌گوید: ما را در اطراف بصره در مکانی تاریک، کوچک و با تعداد زیاد  زندانی کرده بودند و صدای ناله های افراد زخمی شنیده می‌شد؛ صبح هنگام با یک فرد زخمی مواجه شدیم که از شدت جراحت صورت او معلوم نبود، پارچ آبی را بعثی ها آوردند و ما اولین لیوان را به علت جراحت زیاد به او دادیم اما قبول نکرده و به بغل دستی خود داد.

از شنیدن خبر آتش بس ناراحت شدیم

این آزاده‌ی هشت سال دفاع مقدس ادامه می‌دهد: اسرای ایرانی طرفدار جنگ نبوده اما نگران احوال کشور بودند که مترجم ما از درمانگاه خبر پذیرش قطعنامه را از تلویزیون دیده و اطلاع داد و این خبر برای ما بسیار سنگین بود چرا که به دنبال دانستن شرایط ایران و امام (ره) بودیم که چگونه با این اوضاع قطعنامه را قبول کردند.

دوران نفس‌گیر اواخر اسارت

او تاکید می‌کند: در اواخر دوره‌ی اسارت شکنجه های روحی افزایش یافته و از نظر غذایی، دوران سختی را پشت سر می‌گذاشتیم که نان را به عنوان اصلی ترین جیره ما به نفت آغشته می‌کردند لذا به صلیب سرخ اطلاع دادیم اما اوضاع بدتر شد و به نان ها جوش شیرین تزریق کرده وسبب معده درد ما می‌شدند. 

استقبال پر شور ملت ایران از اُسَرا

او در ۲۹ شهریور سال ۱۳۶۹ از بند اسارت بعثی ها آزاد و بعد از هشت سال در دوم مهرماه وارد تبریز شد که در این خصوص ادامه می‌دهد: با عبور از مرز کرمانشاه، جلوه های فراموش نشدنی از استقبال مردم را دیدیم که همانند فرزند خود، منتظر ما بودند. 

سخن پایانی؛ توصیه‌ای به جوانان کشور

 نائب رئیس شورای شهر به جوانان توصیه می‌کند: جوانان باید عملکرد اشخاص را به پای دین و انقلاب نگذاشته و با وجود تمامی کمبود ها مطالبه‌گر بوده و مراقب عملیات روانی دشمن باشند که هر فردی در هر پستی باید درستکار باشد.

انتهای پیام/

صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ بِه.

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
کد خبر : ۸,۲۵۵
کلیدواژه ها: آزاده غلامرضا احمدی,آتش بس,قطعنامه,اسارت

نظرات بینندگان

حسین باکا
0
0
0

با سلام آزادگان کسانی بودند که برای حفظ ناموس و تمامیت ارضی و استقلال کشور با شرف و آبرو به صحنه نبردرفتن جانباز شده و شکنجه های بسیاری را تحمل کردند و سپس به آغوش میهن اسلامی بازگشتند. اسرا با تمام رنج ها و سخت ها آبرومند وارد میهن اسلامی شدند ما به وجود تک تک آنهاافتخار می کنیم


تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید