سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
به بهانه روز جوان؛

امام‌خامنه‌ای: جوانی بسیار پرهیجانی داشتم

امام‌خامنه‌ای: جوانی بسیار پرهیجانی داشتم
من خودم شخصاً جوانیِ بسیار پرهیجانی داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعالیت‌های ادبی و هنری و امثال اینها، هیجانی در زندگی من بود و هم بعد که مبارزات در سال ۱۳۴۱ شروع شد، که من در آن سال، ۲۳ سالم بود.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، روز ولادت حضرت علی اکبر (ع) «۱۱ شعبان» روز جوان نامگذاری شده است.

جوانی آغاز شکفتن است و ضمیر جوان، آینه پاکی‌هاست؛ آینه‌ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره‌ای است که رو به سوی افق‌های روشن گشوده شده است و آفتاب حقیقت را تجلی می‌کند.

به بهانه این روز به بخشی از خاطرات دوران جوانی رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

اعتماد به جوانان

آن زمان که ما در شورای انقلاب بودیم، نسبت به همین موضوع، به ما و دوستان دیگری که در آن شورا بودیم، اعتراض می‌شد. افراد مسنی عمدتاً شصت ساله، هفتاد ساله، هفتادوپنج ساله هم در آن شورا بودند، که خیلی عقیده به جوانان نداشتند و می‌گفتند چرا شما به جوانان رو می‌دهید و این‌ها را بی‌خود وارد کار‌های عمده می‌کنید؟!

این‌ها دوست نمی‌داشتند که به جوانان خیلی میدان داده شود. البته دوست می‌داشتند که جوانان از آن‌ها اطاعت کنند و دنبالشان راه بروند! می‌گفتند آن‌ها جوانند، ما پیریم؛ باید دنبال ما بیایند. خیلی حاضر نبودند به جوانان اعتماد کنند؛ ولی ما اعتماد می‌کردیم و جواب آن‌ها را هم در واقع با تجربه‌ی عملی‌ای که می‌دیدند خوب کار انجام می‌گیرد و پیشرفت می‌کند، می‌دادیم و داده می‌شد.

این آدم‌ها روی من اثر داشتند

و، اما اینکه چه شخصیت‌هایی روی من اثر گذاشته‌اند، باید بگویم شخصیتهای زیادی بودند. آن کسی که در دوره‌ی جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه‌ی اوّل، مرحوم «نوّاب صفوی» بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً پانزده سالم بود. من به‌شدّت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصله‌ی چند ماه بعد، با وضع خیلی بدی شهیدش کردند.

این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد. بعد هم امام روی من اثر گذاشتند. من قبل از آنکه به قم بیایم و قبل از شروع مبارزات، نام امام را شنیده بودم و بدون اینکه ایشان را دیده باشم، به ایشان علاقه و ارادت داشتم. علت هم این بود که در حوزه‌ی قم، همه‌ی جوانان به درس ایشان رغبت داشتند؛ درس جوان‌پسندی داشتند.

من هم که به قم رفتم، تردید نکردم که به درس ایشان بروم. از اول در درس ایشان حاضر می‌شدم و تا آخر که در قم بودم، به یک درس ایشان مستمراً می‌رفتم. ایشان هم روی من خیلی اثر داشتند. البته پدرم در من اثر داشت، مادرم در من خیلی اثر داشت. از جمله شخصیت‌هایی که عمیقاً روی من اثر گذاشته، مادرم است؛ خانم خیلی مؤثری بود.

پهلوی جوانان را به ابتذال می‌کشید

قبل از انقلاب، همه‌ی دوران جوانی من غالباً با جوانان گذشته است. وقتی انقلاب پیروز شد، من حدوداً سی‌ونه ساله بودم. تمام مدت دوره‌ی از هفده، هجده سالگی من تا آن تاریخ، با جوانان بود؛ چه جوانان حوزه‌ی علمی و تحصیلی دینی و چه جوانان خارج از این حوزه. چیزی که حس می‌کردم این بود که رژیم محمدرضا پهلوی کاری کرده بود که جوانان به سمت ابتذال می‌رفتند. ابتذال، نه فقط ابتذال اخلاقی؛ ابتذال هویت و ابتذال شخصیت.

جوانی بسیار پرهیجانی داشتم

من خودم شخصاً جوانیِ بسیار پُرهیجانی داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّالیت‌های ادبی و هنری و امثال اینها، هیجانی در زندگی من بود و هم بعد که مبارزات در سال ۱۳۴۱ شروع شد، که من در آن سال، بیست و سه سالم بود.

طبعاً دیگر ما در قلب هیجان‌های اساسی کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجویی. می‌دانید که این‌ها به انسان هیجان می‌دهد. بعد که انسان بیرون می‌آمد و خیل عظیم مردمی را که به این ارزش‌ها علاقه‌مند بودند، و رهبری مثل امام رضوان‌اللَّه علیه را که به هدایت مردم می‌پرداخت و کار‌ها و فکر‌ها و راه‌ها را تصحیح می‌کرد، مشاهده می‌نمود، هیجانش بیشتر می‌شد. این بود که زندگی برای امثال من که در این مقوله‌ها زندگی و فکر می‌کردند، خیلی پرُهیجان بود؛ اما همه این‌طور نبودند.

به جوان اعتنا نمی‌شد

آن وقت‌ها مثل حالا نبود؛ انصافاً وضع خیلی بد بود. محیط جوانی، محیط دلنشینی نبود؛ نه برای من که آن وقت طلبه بودم - من در دوره کودکی هم از دبستان طلبه بودم - بلکه برای همه جوانان. به جوان اعتنا نمی‌شد. خیلی استعداد‌ها در داخل جوانان می‌مرد.

ما در مقابل چشم خودمان، این را شاهد بودیم. من خودم در محیط طلبگی‌ام این را می‌دیدم. بعد هم که با محیط‌های بیرون طلبگی، با محیط دانشگاه و دانشجویان ارتباط پیدا کردم سال‌های متمادی، من با دانشجویان ارتباط داشتم و مأنوس بودم در آن‌ها هم دیدم که همین‌طور است. آن قدر استعداد‌های درخشان بود. آن‌قدر افرادی بودند که ممکن بود در این رشته‌ای که درس می‌خوانند، استعداد چندانی نداشته باشند؛ اما ممکن بود استعداد دیگری در وجودشان باشد، که کسی نمی‌فهمید و نمی‌دانست.

در مقابل آن جوانان احساس خضوع می‌کردم

در دوره جنگ که شما متأسفانه اعتلای آن دوره را درک نکردید البته جنگ را درک نکردید و این تأسف ندارد؛ اما آن خصوصیات بی‌نظیر را شما درک نکردید و آدم افسوس می‌خورد جوانان هجده و بیست ساله‌ای که در سنین شما بودند، از لحاظ لطافت و صفای معنوی، گاهی به حد عارفی که چهل سال در راه خدا سلوک کرده بود، می‌رسیدند! آدم این را در وجود آن‌ها احساس می‌کرد. کم هم نبودند؛ فراوان بودند.

من همان وقت‌ها در مقابل چنین جوانانی که قرار می‌گرفتم، احساس خضوع حقیقی می‌کردم؛ نه اینکه بخواهم تواضع کنم. دیده‌اید انسان در مقابل بزرگی که قرار می‌گیرد و کمالات او را که می‌بیند، ضعف خودش را می‌فهمد! من همان احساس را در مقابل یک جوان بسیجی و یک جوان رزمنده در خودم می‌دیدم و می‌یافتم. آن فضا، چنان فضایی بود که می‌توانست یک جوان معمولی را این‌گونه متحول کند.

بیانات در دیدار جمعی از جوانان ۱۳۷۷/۲/۷

انتهای پیام/

صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ بِه.

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
کد خبر : ۸,۲۶۵
کلیدواژه ها: امام خامنه ای‌,روز جوان

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید