سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

خاطره کوتاهی از شوخی یک آزاده با دکتر بیگدلی

خاطره کوتاهی از شوخی یک آزاده با دکتر بیگدلی
محسن غیور در بخشی از خاطراتش به توصیف دکتر بیگدلی پرداخت. همان شخصیت بی نظیر و ممتازی که وقتی کشورش را در معرض تهاجم دشمن بعثی دید از رفاه و آسایش خود در آمریکا گذشت تا به صفوف مجاهدان دفاع مقدس ملحق شود.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، آزاده که باشی حتما یک شناسنامه نانوشته اسارت هم داری. تو را با همان مکانی می شناسند که در سالهای پر فراز و نشیب اسارت آنجا زندانی بودی. وقتی به آزاده‌ای میرسی اولین سوالی که می پرسی این است که کجا بودی؟ وقتی نام اردوگاهش را می گوید کنجکاو شده و آدرس دقیقتری از او می خواهی. اردوگاه؟ قاطع؟ آسایشگاه ؟ گروه ؟ دقیقا شبیه یافتن آدرسی در یک محله یا یک شهر. اردوگاهها محلاتی به حساب می آمدند که آزاده ها به آنجا تعصب پیدا کرده و به عبارتی خانه خود می دانستند، در چنین فضاهایی اسراء همانند ید واحده‌ای در غم و شادی یکدیگر شریک بودند، مراقب هم بوده و به هم خدمت می کردند. برخی افتخارشان این بود که خادم الاسرا باشند و به آن مباهات می کردند. هنوز هم پس از سالها آزادگان عزیز هر چه را فراموش کرده باشند اما خادمین خود را در زمان اسارت فراموش نکرده اند.

در دیدارهای هفتگی خود با آزادگان عزیز مشهدی این بار به سراغ آقای «محسن غیور» رفتیم، چهره ای که همواره تبسم زیبایی بر چهره دارد. با پیگیری او و تنی چند از دوستان آزاده اش تا کنون شش همایش کشوری آزادگان اردوگاه عنبر در نقاط مختلف کشور برگزار شده است. همایش هایی که شاید نظیر آنرا فقط در میان سایر اردوگاهها با مقیاسی کوچکتر بتوان یافت.

در هر یک از این همایشها قریب به 400 آزاده از نقاط مخلف کشور حضور دارند و جالبتر آنکه این همایشها با مشارکت مالی اعضاء و بدون استفاده از اعتبارات دولتی برگزار شده است.

پای صحبت ها و خاطراتش که می نشینیم مثل هر دیداری که با آزاده های عزیز داریم تا خاطرات تازه و جالبی نصیبمان شود. از میان خاطرات تلخ وشیرینی که از زبان او شنیدیم شاید این خاطره از همه زیباتر باشد.

محسن غیور در بخشی از خاطراتش به توصیف دکتر بیگدلی پرداخت، همان شخصیت بی نظیر و ممتازی که وقتی کشورش را در معرض تهاجم دشمن بعثی دید از رفاه و آسایش خود در کشور آمریکا گذشت تا به صفوف مجاهدان دفاع مقدس ملحق شود و سرنوشت او هم اسارت شد. از ویژگیهای شخصیتی او این بود که به شدت نظیف و تمیز بود و حتی در اسارت حساسیت ویژه ای به پاکی ونظافت داشت. او خیلی به بچه های بسیجی علاقه و اعتقاد داشت، گاهی اسرا با او شوخی میکردند.

روزی یکی از اسرا با شوخی به دکتر بیگدلی گفت که خواب دیده که یک خودرو جیپ وارد اردوگاه شده و دکتر را با خود برده است. این شوخی آشوبی در دل دکتر ایجاد و او را خیلی خوشحال کرد و آن را جدی گرفت و کسی هم در مورد شوخی بودن این خواب به او چیزی نگفت تا اینکه زمان زیادی نگذشت که آن خواب کاذب تعبیر شد و واقعیت پیدا کرد و یک خودرو جیپ وارد اردوگاه شد و دکتر  را با خود برد. بعدها فهمیدیم خانواده دکتر که ساکن آمریکا بودند با وساطتت دولت آمریکا دکتر را آزاد و به آمریکا برده بودند که البته بعد از مدت کوتاهی دکتر دوباره به ایران برگشت.

انتهای پیام/

إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَن

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۹ آبان ۱۴۰۲
کد خبر : ۸,۹۵۱

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید