ماه مبارک رمضان برای خیلی از اسرا ماه خودسازی و تهذیب نفس هم بود. بیشتر اسرا در این ایام با خود عهدهائی می بستند که بیان آنها در توان اینجانب نیست.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، اکبر شوخ چشم یکی از
رزمندگانی است که در ۱۱ شهریور سال ۶۰ در منطقه حمیدیه در جنوب اهواز به
اسارت رژیم بعث عراق در آمد و پس از سال ها تحمل شکنجه دشمن در شهریور سال
۶۹ به کشور بازگشت. وی که در اردوگاه عنبر به عنوان اولین اردوگاه عراق به
همراه سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی در اسارت رژیم بعث بود، خاطراتی را از روزه داری و شب زنده داری اسرای هشت سال دفاع مقدس بیان کرد که در ادامه می خوانید.
ماه رمضان با تمام خیر و برکتش فرا رسیده
است، اما شاید گرمی هوا و روزهای طولانی آن از یک طرف و شیوع ویروس کرونا و
ضرورت رعایت نکات بهداشتی مانند ماسک زدن، ماه رمضان امسال را سختتر از
سالهای قبل کرده باشد اما سال ها پیش در این سرزمین جوانانی بودند که برای
دفاع از دین و مملکت به مناطق عملیاتی اعزام و در اوج گرمی هوا و آتش
گلوله دشمن و کمی غذا و روزهای سخت اسارت به روزه داری و عبادت خدا مشغول
شدند و فقط رضای الهی را درنظر داشتند.
خواندن نماز در زیر پتو
روزهای اسارت به سختی سپری می شد و ما هم
تنها امیدمان به خدا بود. یکی از زمان های فراموش نشدنی آن دوران ایام ماه
مبارک رمضان بود. هر چند روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادا هم
جرم بود ولی با نزدیک شدن به ماه رمضان فشار بعثی ها بیشتر می شد. بارها
اتفاق میافتاد که موقع نماز دژخیمان بعثی به اسرا حمله میکردند و جهت
آنها را از قبله تغییر میدادند و حتی نماز آنان را به هم میزدند به گونه
ای که یک شب به اندازه ای سخت گرفتند که مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به
حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
شکنجه به جرم نماز و روزه
روزه گرفتن جرم سنگینتری بود اما آن سال
اسرای اردوگاه عنبر تصمیم گرفته بودند ماه رجب و ماه شعبان را به استقبال
از ماه رمضان روزه بگیرند. به همین دلیل غذای ظهر را میگرفتیم و در یک
پلاستیک میریختیم و چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدیم و این غذا را
در زیر پیراهن خود پنهان میکردیم. غذای سرد ظهر را با غذای مختصری که
احیانا در شب میدادند، موقع افطار می خوردیم و تا افطار بعد به همین ترتیب
میگذشت. البته چند مرتبه موقع تفتیش اسرا از چند نفر غذا گرفتند و آنها
را شکنجه کردند.
چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان
شاید بتوان یکی از سخت ترین دوران اسارت را
ماه مبارک رمضان دانست. در این ماه مشکلات اسرا چندین برابر می شد و تحمل
مشکلات این دوران جز در سایه لطف الهی میسر نمی شد. عراقی ها به روزه گرفتن
ما اعتقادی نداشتند و به همین دلیل غذای ما را طبق روال همیشگی در ساعت
های مقرر توزیع می کردند. ما هم مجبور بودیم این غذا را ساعت ها در
آسایشگاه در هوای گرم و داغ عراق نگهداری کنیم. از طرف دیگر مقدار این غذا
آن قدر کم بود که برای تامین حداقل انرژی خود نیاز به آن داشتیم و نمی
توانستیم از آن چشم بپوشیم.
این غذاها که از ظهر تا هنگام اذان مغرب و
از عصر تا اذان صبح در آسایشگاه می ماندند در بیشتر مواقع فاسد می شدند. با
خوردن این غذاها تقریبا ۹۰ درصد اسرای اردوگاه دچار اسهال می شدند. تصور
چنین وضعیتی آن هم برای بیشتر نفرات آسایشگاه و بدون دستشوئی قابل تصور
نیست و اسرای اردوگاه زجر بسیاری را تحمل می کردند؛ با این حال عده ای می
گفتند که در این شرایط روزه جایز نیست. ادعای کوچکی نیست که تنها بیماری ای
که می توانست یک اسیر را از پا درآورد اسهال بود، زیرا مقاومت بدن اسرای
اردوگاه را ضعیف می کرد و از نظر طهارت نیز دچار مشکل می شدند. نمی دانم
چگونه این قضیه را بیان کنم که حق مطلب ادا شود.
در آن شرایط سخت و طاقت فرسا تصمیم گیری در
خصوص ترک یک عمل مستحب و یا واجب به آسانی تصمیماتی که دوستان ما در آزادی
می گیرند نبود که گاهی به راحتی خود را توجیه می کنند که مثلاً روزه بر من
واجب نیست و یا بهانه های دیگر، ولی در اسارت خیلی کم می توانستیم افرادی
را پیدا کنیم که به آسانی اینگونه تصمیم بگیرند. دید اسرا نسبت به واجبات و
حتی مستحبات با دید امروزی ما و بویژه نسل جوان بسیار متفاوت بود. اسرا در
دوران اسارت سختی ها را به راحتی به جان می خریدند و خم به ابرو نمی
آوردند.
کیفیت روزه داری در گرمای طاقت فرسای اردوگاه
گرمای طاقت فرسای عراق در ماه رمضان نیز
مشکل دیگری بود. تشنگی خیلی زود بر اسرا مستولی می شد. بعضی اوقات آن قدر
گرما شدید بود که اسرا پیراهن های خود را بالا می زدند و شکم های خود را
روی موزائیک کف آسایشگاه می چسبانیدند تا شاید کمی خنک شوند. گاهی اسرا با
حوله، یکدیگر را باد میزدند و اگر حال کسی خیلی بد می شد چند نفری او را
باد می زدند تا کمکی کرده باشند. هنگام شروع اذان نیز کسی چیزی نمی خورد تا
اذان و نماز مغرب تمام شود.
لذت های ماه رمضان در اردوگاه
لازم است از لذت های اسارت بویژه در ماه
مبارک رمضان هم بگویم. هنگام نماز صبح و برای صرف سحری بچه ها شور و
شعف خاصی داشتند. هر کس غذایی داشت در سفره ای بزرگ قرار می داد که در وسط
آسایشگاه پهن می شد. اسرا از چند ماه قبل از شروع ماه مبارک رمضان شیر خشک،
شکر و دیگر مواد غذائی مانند نان خشک که امکان نگهداری آن وجود داشت را
ذخیره می کردند و همه بر سر یک سفره می نشستند.
همه با هم دعای سفره را با صدای بلند و
البته به گونه ای که عراقی ها متوجه نشوند با شور خاصی می خواندند و در
پایان، دعای سفره را با عبارت «و زوجنا من الحورالعین» به پایان رسانده و
می خندیدند. در بعضی اوقات هم آنهائی که از خصوصیات حورالعین اطلاع داشتند
تعریف های با مزه ای می کردند که باعث خنده و تفریح اسرا می شد.
حفظ قرآن در اردوگاه
دعاهای سحر و دیگر ادعیه ماه مبارک رمضان
نیز حال و هوایی خاص داشت و لذتی فراموش نشدنی را به بچه ها می داد. اسرا
در بیشتر شب های ماه رمضان بیدار بودند و مشغول نماز شب می شدند. فرصت
قرائت قرآن نیز خیلی کم بود. چون قرآن به تعداد کافی وجود نداشت و همه اسرا
نیز می خواستند از کتاب الهی بهره ببرند. به ناچار قرآن ها را نوبت بندی
کرده بودیم و به ترتیب از آن استفاده می کردیم. حفظ آیات و سوره های قرآن
کریم در دوران اسارت بسیار دیدنی بود و آزادگانی که اکنون حافظ کل قران
هستند، عمده فعالیت خود را در ماه مبارک رمضان شروع کردند.
هنگام اذان مغرب نیز معنویتی خاص وجود داشت
با این تفاوت که در این موقع بیشتر اسرا تشنه و گرسنه بودند و رمقی در بدن
نداشتند. اسرا برای افطاری نیز برنامه هایی ترتیب می دادند و با شیر و یا
آب گرم از یکدیگر پذیرایی می کردند. دعاهای مربوط به شب های ماه رمضان تا
زمان رفتن عراقی ها به صورت انفرادی بود و برنامه های گروهی پس از رفتن
سربازان عراقی و کمی هم قوت گرفتن و رفع عطش اسرا انجام می شد.
دعاهای ماه مبارک رمضان به صورت دسته جمعی
خوانده می شد. شب های قدر حال عجیبی در بچه ها ایجاد می کرد. در این شب ها
همه اسرا از خود بیخود می شدند و شاید به جرأت بتوان گفت که آسایشگاه در
ایام شهادت حضرت علی (ع) یک معنویت خاصی داشت و همه سعی داشتند ارتباط
معنوی با خدا برقرار کنند و به ائمه اطهار متوسل می شدند.
خودسازی اسرا با عهد و پیمان
ماه مبارک رمضان برای خیلی از اسرا ماه
خودسازی و تهذیب نفس هم بود. بیشتر اسرا در این ایام با خود عهدهائی می
بستند که بیان آنها در توان اینجانب نیست. فقط به یک مورد اشاره می کنم که
یکی از اسرا در ماه رمضان و قبل از ورود به آسایشگاه کفش های سایرین را از
گرد و خاک تمیز و آنها را مرتب می کرد و در جای خود قرار می داد و به این
ترتیب سعی می کرد در ماه رمضان به دیگران خدمت کند و از طرفی با نفس خود
مبارزه کرده باشد.
اثرات ماه مبارک رمضان تا مدتها در بین اسرا
وجود داشت. در اسارت نه تنها به استقبال ماه مبارک رمضان می رفتیم بلکه
بعد ازپایان ماه رمضان نیز به توصیه حضرت امام (ره) روزهای دوشنبه و
پنجشنبه را روزه می گرفتیم. روزه گرفتن در صبر و مقاومت اسرا نقش چشمگیری
داشت، به گونه ای که حتی عراقی ها هم به این امر پی برده و در ماه مبارک
رمضان کمتر با اسرای آسایشگاه درگیر می شدند و کمتر بهانه گیری می کردند.
کمبود قرآن برای تلاوت
قرائت کلام الله مجید نیز در اسارت نقش مهمی
داشت. البته عراقی ها نسبت به قرائت قرآن با صدای آهسته و بصورت انفرادی
حساسیتی نشان نمی دادند و در این مورد اسرا می توانستند به قرائت قرآن
بپردازند. برخی از اسرا در ماه رمضان حداقل یکبار ختم قرآن و عده ای هم
چندین بار تمامی قرآن را تلاوت می کردند. کلاس های مختلف احکام و اخلاق در
طول ماه مبارک برگزار می شد. در این ماه کلاس های دیگر از جمله زبان های
خارجه و غیره تعطیل می شد و فقط کلاس هایی برگزار می شد که با معنویت همراه
بود. میزان ذکرهای روزانه و هفتگی که همیشه توسط یکی از اسرا اعلام می شد،
در ماه رمضان چند برابر می شد.
اسرای آسایشگاه در ایام ماه رمضان حتی حرف
بی مورد هم نمی زدند و تلاش می کردند تا این روزها را تا جایی که ممکن است
بدون توجه به دنیا و مادیات بگذرانند. به همین دلیل گفت و گوها و معاشرت ها
نیز خیلی کم می شد و بیشتر اسرا مشغول ذکر و عبادت بودند و توجهی به دیگر
مسائل نداشتند.
انتهای پیام/
اَللّـهُمَّ زَیِّنّى فیهِ بِالسَّتْرِ وَالْعَفافِ، وَاسْتُرْنى فیهِ بِلِباسِ الْقُنُوعِ وَالْکَفافِ، وَاحْمِلْنى