سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
سیدآزادگان در خاطرات دوستان؛

ورزش سلاحی برای جذب دوستان و مقابله با دشمن

ورزش سلاحی برای جذب دوستان و مقابله با دشمن
بعضی ها ورزش می کردند و بعضی دیگر مخالف این کار بودند. وقتی حاج آقا آمد خود شروع کرد به ورزش کردن. در یکی از صحبت هایشان گفتند در این وضعیتی که ما هستیم ورزش نوعی عبادت است.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، روش حاج آقا به گونه ای بود که سعی می کرد با بیان ملایم و منطق قوی طرف مقابل را قانع کند. اگر چنانچه موفق به این کار نمی شد سعی می کرد با عمل ورفتارش حرفش را ثابت کند. یکی از مشکلات و اختلافات بر سر ورزش کردن بود در این اردوگاه برخلاف اردوگاه های قبلی، زمین وسیعی برای ورزش های و فوتبال و بسکتبال و هندبال و پینگ پنگ در نظر گرفته شده بود.

بعضی ها ورزش می کردند و بعضی دیگر مخالف این کار بودند. وقتی حاج آقا آمد خود شروع کرد به ورزش کردن. در یکی از صحبت هایشان گفتند در این وضعیتی که ما هستیم ورزش نوعی عبادت است. امام هم فرموده اند من ورزشکار نیستم ولی ورزشکارها را دوست دارم. ورزش در اینجا جزو وظایف ماست. چرا که به سلامتی جسم و روحمان کمک می کند.

ایشان خودشان شروع کردند در زمین های مختلف بازی کردند و با وجود ۴۴ یا ۴۵ سال سنی که داشتند در هر ورزش درخشیدند. در پینگ پنگ که قهرمان می شد، تیم های مختلفی تشکیل شد. در هر تیمی که ایشان بازی می کرد آن تیم برنده می شد.

بچه هایی را که به خاطر خبرچینی مورد نفرت بچه ها بودند را جمع کرد دور خودش و با اینها یک تیم تشکیل داد. بچه ها هم به خاطر حاجی همان تیم را تشویق می کردند. همین باعث ایجاد رقابت بین تیم ها و بالا گرفتن فضای رغبت به ورزش بین بچه ها شد. این ورزش ها قسمت زیادی از وقت بچه ها را پر کرد. در بین ما کسانی بودند که اهل درس و بحث نبودند و تمایلی به آموزش نداشتند.

آن ها جذب ورزش شدند و این بهترین راه بود، چرا که در غیر این صورت همه وقتشان به بطالت و بیهودگی می گذشت. به این ترتیب آنهایی که اهل درس خواندن نبودند اوقاتشان ضایع نمی شد. تیمهای مختلف و مسابقه بین این تیم ها هیجان خاصی به همراه داشت. گاهی که عراقی ها از انجام مراسم به مناسبت هایی مانند دهه فجر جلوگیری می کردند. به همین بهانه تیمها یک دوره مسابقه به نام ۲۲ بهمن برگزار می کردند و خلاء ناشی از بی برنامگی پر میشد. حاج آقا طوری برای ورزش ارزش گذاری کرد و وقت گذاشت که خیلی زود ورزش کردن برای عده زیادی به صورت یک برنامه دائمی درآمد.

ایشان داشتن اخلاق ورزشی را مهم می دانست و بر دارا بودن آن تأکید می کرد. وقتی مسابقه ای برگزار می شد طبعأ برنده ای هم داشت. ایشان به تیم برنده جایزه هم می داد. جوایزی که داده می شد چندان ارزشی به لحاظ مادی نداشت ولی به هر حال در آن شرایط گرفتن آن از دست حاج آقا برای بچه ها غنیمتی ارزشمند بود.

گاهی چندتا تیم در مسابقه ای شرکت می کردند و در رقابتی شدید فقط باید دو تیم بالا می آمد. رقابت این دو تیم برای همه جالب و دیدنی بود. جوایزی که داده میشد گاهی یک بسته تیغ بود یا یک خمیر دندان و یک مسواک و یا یک بسته بیسکویت با چند تا شکلات بود. بعضی از این اجناس را صلیب سرخ می آورد که از همان ها کنار گذاشته می شد.

گاهی از حانوت که همان دکان کوچک داخل اردوگاه بود تهیه میشد. پول آن هم از حقوق بچه ها تأمین می شد. قبلا گفته بودم صندوقی داشتیم برای جمع آوری پول برای کمک به افراد؛ هر فرد هر ماه یک دینار و نیم  عراقی که برابر بود با ۳۵ تومان ایران حقوق می گرفت که میشد با جمع آوری کمک از طرف بچه ها این جوایز را تهیه کرد. وقتی مسابقات فینال شروع میشد خود حاج آقای ابوترابی حتما در مسابقه شرکت می کرد و به برنده جایزه میداد و همه بچه ها هم برای دیدن مسابقه و تشویق بازیکن ها شرکت می کردند.

۱۵ آذر ۱۳۹۹
کد خبر : ۳,۰۵۸
کلیدواژه ها: خاطرات ، اسارت ، آزادگان ، محمدجواد اسکافی، سیدعلی اکبر ابوترابی فرد ، خاطرات اسارت

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید