دفاع مقدس نماد استقامت و سمبل پیروزی، پیچیدهترین جنگها در جهان به شمار میرود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تنها جنگ دو کشور نبود، بلکه جنگ
ابرقدرتهای دنیا با ایران بود و اگر از این جنگ به عنوان حماسه بزرگ و
دفاع مقدس یاد میشود، بدین جهت است که فرزندان ایران اسلامی با بضاعتی
ناچیز به مصاف کسانی رفتند که از ماشینهای جنگی برخوردار بودند.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
عنایات الهی و امدادهای غیبی زیادی در دوران دفاع مقدس برای رزمندگان
کشورمان اتفاق افتاده و از رهگذر آن مشکلات به وجود آمده در مناطق عملیاتی و
غیر آن را از پیش پای خود برداشته و جانهای زیادی در آن موقعیت زمانی و
مکانی حفظ شده است.
بدون تردید شایستگی افراد و برخورداری از درجات بالای ایمان، زمینه مناسبتری برای
مشاهده امدادهای غیبی فراهم میسازد. و از آن منظر که رزمندگان جان بر کف اسلام
برای اعلای کلمه دین حق به میادین نبرد میرفتند، شایستگی افزونتری برای دریافت
این عنایتهای خاص داشتند.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
آزاده
سرافراز «حمید تاجدوزیان» به بیان خاطرهای از دوران اسارت و یک نمونه
از این امدادهای غیبی جالب پرداخت که در ادامه میخوانید:
در اردوگاه شماره 11 تکریت که اُسرای مفقود در
آن نگهداری میشدند و بصورت مخفی اداره میشد، بچههای زیادی بودند که هرکدام به
طرز دلخراشی شهید شدند این بود که ما بعد از گذشت دو سالی از اسارت، تصمیم گرفتیم
که اسامی آنان را جمعآوری کرده و حتی نام قاتلین و نحوهی شهادت آنها را نیز ثبت
کنیم و در موقع مناسب به همراه بچههائی که احیاناً خیال فرار داشتند و یا حدس
اینکه ممکن است روزی روزگاری(خدای نکرده ) سرو کله صلیب سرخ و یا سازمان بینالملل
پیدا شود و یا بچههایی مخصوصاً مجروحان از ما زودتر به ایران برگردند از طریق
آنان به ایران بفرستیم تا از وضع و روزگار ما اطلاع پیدا کنند، این بود که شروع به
جمع آوری نمودیم و با پرسش از اسرای آسایشگاهها و بندهای دیگر اردوگاه تقریباً 27
اسم و همچنین نام خانوداگی آنها، نام پدر، محل تولد، سن درموقع شهادت،نام
اردوگاه، اسامی قاتلین،طرز به شهادت رسیدن،وسائل بکار گرفته شده در شهید کردن
آنها، محل شهادت و تاریخ شهادت را در این لیست آوردیم و در کاغذهای زرورق سیگار
آنها را بطور مخفیانه ثبت کردیم. زیر پتو و پشت دیوارها این کار را انجام میدادیم،لازم
بذکر میباشد که بعضی از اسامی ثبت شده در لیست به دلایل دیگری بغیر از کینه
مستقیم دشمن شهید شده بودند مثلاً بعضیها در اثر اسهال خونی و عدم رسیدگی به
شهادت رسیده بودند و یا بعضیها از ترس و تهدید سکته کرده بودند، به هر حال لیست
فوق تهیه شده بود و آماده تکثیر بود، برای نمونه قسمتی از لیست تهیه شده بنا بود در دو نسخه دیگر تهیه
شود یکی برای فرستاده شدن به ایران و دیگری نیز برای وقتی که احیاناً مقام مسئولی
به اردوگاه میآمد که تا آخر اسارت بغیر از روزی که میخواستیم به ایران بیاییم از
این آقایان خبری نشد. به هرحال نسخه مادر لیست مذکور را که قبلاً تهیه کرده بودیم
و آن را به اندازه یک کپسول پنسیلین پیچیده و بستهبندی کرده و دوخته بودیم ومدت
زیادی در فاصله دو جدار کیسه انفرادی نگه داشته بودیم بیرون آوردم و در خلوت شب
بحالت دراز کش پشت دیوار ودر پناه پتو شروع به تکثیر یک نسخه دیگر از آن روی کاغذ
زرورق نمودم اما باتوجه به جوّ آسایشگاه و تردد هر از گاه بچهها و نیز وجود افراد
خبرچین که متأسفانه برای تکهای نان چهکارها که نمیکردند، نتوانستم لیست را تا
آخر بنویسم و مسئله به شب بعد موکول شد اما از شانس بد فردای همان روز که برای
آمار به حیاط رفتیم یکباره گروهبان عراقی که به علی ابلیس مشهور شده بود و در به
شهادت رسیدن بچهها منجمله شهید علیاکبر قاسمی نیز نقش مؤثر داشت، گفت امروز
آسایشگاهها باید تفتیش شود و فقط پتوها را برای تکاندن خاک و غبار آنها به بیرون
بیاورید، شاید این هم کارخدا بود که ما فرصت 10 دقیقهای پیدا کنیم و به داخل
آسایشگاه برویم، با دست پاچگی و دلهره به سراغ کیسه انفرادیام رفتم و در حالی که
بچهها مشغول بیرون بردن پتوها بودند لیست شهدا را که بصورت موقتی جاسازی کرده
بودم برداشتم و در فکر این بودم که خدایا حالا این لیست که بصورت دوتا صفحه بود و
آنها را بستهبندی نکرده بودم، کجا پنهان کنم، از این گذشته عراقیها به کمک عوامل
خودشان تمام جاها را حتی درز لباسها را بازرسی میکردند به هرحال در آن فرصت کوتاه
و گیجی و مبهوت بودن من به یاد قسمت دستشوئی که در گوشه آسایشگاه بود افتادم.
سراسیمه به آنجا رفتم و هر دو صفحه را در فاصله زیر کاسه دستشوئی و پایه آن قرار
دادم اما چه قراردادنی،کاغذ مذکور چون زرورق سیگار بود در زیر کاسه دستشوئی میدرخشید
اما مجال سروسامان دادن به او را باتوجه به نعرهی نگهبان که بچهها را به بیرون
آسایشگاه هدایت میکرد نداشتم، کار بیرون آوردن پتوها تمام شد و ما در صف پنجتائی
نشستیم اما من چه حال و هوایی داشتم فقط خدا میداند، صدای تپش قلبم را خودم میشنیدم
و دست و پایم سُست شده بود و دلهره عجیبی سراپایم را فراگرفته بود، صحنههای شهادت
بچههایی که در لیست به همراه نام قاتلین و طرز شهادت رسیدن آنها در ذهنم تداعی میکرد
و خوب طبیعتاً چون چند سالی از معرکهی جبهه و جنگ و شهادت دور مانده بودیم، کمی
ترسیده بودم و با خود میگفتم خدایا اگر لیست را پیدا کنند چه میشود در این فکر بودم که یکباره
قرائت آیه مبارکه آبهالکرسی به ذهنم خطور کرد و با نذر و نیاز بدرگاه خداوند
متضرعانه شروع به خواندن کردم و تنها به خدا امید بستم باور کردنی نیست که بگویم
در جلوی چشمان نگران و مبهوتم که از محوطه حیاط به درون آسایشگاه مینگریستم و هر
لحظه منتظر اتفاق ناگواری بودم، گروهبان عراقی یعنی همان علی ابلیس تمام جای
آسایشگاه را تفتیش کرد و حتی قسمت دستشوئی
و نیز زیر کاسهی آن را نیز بازبینی کرد و متوجه وجود صفحههای نقرهای رنگ
زرورقها که لیستی از اُسرای قهرمان شهیدشده در اردوگاه 11 بود، نشد. آنجا بود که
بار دیگر به معجزه آیهالکرسی پی بردم و خدای بزرگ را شکر و سپاس گفتم.
بیشتر بخوانید