هنگامی که یک افسر میآمد، همه باید جلوی او برمیخاستند و پا میکوبیدند. در این هنگام سید حرکتی را آغاز کرد. گفت: اگر این افسر داخل اردوگاه آمد و برپا دادند، ما بلند نمیشویم، اما اگر افسر مافوق او آمد، ما بلند میشویم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، سردار
سیدعلیاکبر مصطفوی در آبانماه سال 1323 در روستایی از توابع نیشابور به
دنیا آمد. پدرش روحانی مجتهد مبارزی بود که با رژیم سفاک پهلوی مبارزه
میکرد. پس از اتمام دوره سربازی به عنوان سرباز نمونه به گارد جاویدان
سلطنتی معرفی و استخدام شد و توانست در چندین مسابقه تیراندازی و کشتی در
داخل و خارج ایران رتبه کسب کند. او پس از سر دادن شجاعانه سرود «خمینی ای
امام» در داخل آمادگاه کاخ نیاوران توانست به کمک دوستانش از ارتش فرار کند
و به نیروهای انقلابی در مدرسه علوی بپیوندد. از همان روزهای آغازین
انقلاب به دلیل مهارتهای بالایش در تیراندازی و حفاظت، چندین بار به عنوان
فرمانده نیروهای محافظ حضرت امام انتخاب شد و مسئولیت آموزش تمامی محافظان
رهبر برعهدهاش بود. چندی بعد، با بالا گرفتن ناامنیها در کردستان، به
دستور شهید «محمد منتظری» و به خاطر تخصصاش در جنگ پارتیزانی راهی کردستان
شد و در چندین عملیات درون و برونمرزی، بهویژه آزادسازی مریوان و فتح
پاوه توانست با کمترین تعداد شهید و جانباز، پیروز میدان باشد. و بالاخره
در شهریور سال 1359 با آغاز جنگ تحمیلی اسیر دشمن شد و 10 سال را در
اردوگاههای مخوف رژیم بعث با هویت جعلی، صبورانه و فداکارانه در کنار «حاج
آقا ابوترابی» گذراند. پس از بازگشت به ایران به پاس خدمات بیبدیلاش در
دوران اسارت، «آزاده ممتاز» نام گرفت.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
آزاده سرافراز «عبدالصاحب قماشیان» از آزادگان و هماردوگاهی مرحوم مصطفوی در خاطراتی از ایشان درمورد ممانعت سید از توهین به امام چنین روایت میکند:
سید را از اردوگاه رمادیه به ارودگاه ما آوردند. من آن موقع مترجم اردوگاه بودم. آنها را جلوی ۱۸۰ نفر شروع به شکنجه کردند. در هوای سرد اینها را با کابل زدند. به او گفتند به امام توهین کن، اما این کار را نکرد.
هنگامی که یک افسر میآمد، همه باید جلوی او برمیخاستند و پا میکوبیدند. در این هنگام سید حرکتی را آغاز کرد. گفت: اگر این افسر داخل اردوگاه آمد و برپا دادند، ما بلند نمیشویم، اما اگر افسر مافوق او آمد، ما بلند میشویم.
هنگامی که آن افسر آمد، سید و چند نفر دیگر بلند نشدند، اما به جز آنها باقی افراد از جای خود بلند شدند. اینها سید را به زندان بردند و باقی را به آسایشگاه بردند. به سید گفتم: من طوری حرف میزنم و شما هم به گونهای حرف بزن که کتک نخوری، اما از من خواست که هر چه گفت را ترجمه کنم.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
سید را آوردند و شروع به زدن او کردند. از حرکات دست او فهمیدم که او رزمیکار بوده است. من خوشحال بودم که شخصی پیدا شده است که اینگونه و تا این حد توانسته است آنها را زجر بدهد و بعد از این حرکت سید، هر کس داخل اردوگاه میآمد، اسرا بلند نمیشدند و سید این کار را در حق اسرا انجام داد.
انتهای پیام/
معمار کبیر انقلاب: قلم، ناتوان از وصف آزادگان است.
✍ خبرنگار | مالک دستیار