سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
آن‌هایی که ماندند(۵)؛

قهرمانان اسیر| روایت آزاده سرافراز کوروش اسکندری (اردوگاه موصل 4)

قهرمانان اسیر| روایت آزاده سرافراز کوروش اسکندری (اردوگاه موصل 4)
دوران سخت اسارت آزادگان ایرانی در عراق نمونه بی‌بدیلی از ایثار و از خودگذشتگی و دانشگاه انسان‌سازی بود.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، ایثار به معنای «برگزیدن، دیگران را بر خویش مقدّم داشتن و مانند آن است». ایثار از پرشکوه ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسانهای بزرگ به این قله شامخ صعود می کنند.

آزادگان در دوران اسارت با تحمل شکنجه و زندگی با کمترین امکانات، اوج ایثار، ‌ازخود گذشتگی و شجاعت در غربت را نشان دادند.

امروز انقلاب اسلامی به برکت خون شهدا و مقاومت ایثارگران و آزادگان در سطح کشورهای منطقه و جهان می درخشد و کشوری نمونه است و کشورهای جهان و غربی‌ها در معادلات بین المللی دیدگاه‌های جمهوری اسلامی را لحاظ می کنند.

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

جامعه همواره نیازمند ایثارگری و فداکاری است و آزادگان تجلی اوج ایثار و ازخودگذشتگی در جامعه هستند. برای درک بیشتر، خاطره‌ای کوتاه از آزاده سرافراز کوروش اسکندری در اردوگاه موصل 4 را که به بیان از خودگذشتگی آزادگان می‌پردازد را با هم می‌خوانیم:

ایام فاطمیه بود. یکی از شبها در آسایشگاه ما(شماره4) در اردوگاه موصل 2، برنامه‌ای را برگزار کردیم و من مشغول سخنرانی شدم. نگهبان خودی نیز با آیینه‌ای کوچک، رفت و آمد نگهبان عراقی را زیر نظر داشت.

نیمه‌های سخنرانی بود که ناگهان صدای عراقی را شنیدیم که با داد و فریاد توهین می‌کرد. صحبت را قطع کردم و پشت ستونی که نشسته بودم، سعی کردم از دید او پنهان شوم. سرباز عراقی، ارشد آسایشگاه را صدا کرد و گفت: به کسی که صحبت می‌کرد بگو بیاید! ارشد گفت: خودم بودم.
او با عصبانیت فریاد زد: تو نبودی. او پشت ستون نشسته، بگو بیاید!

معاون ارشد از نزدیکی ستون بلند شد و گفت: من بودم. داشتم راجع به نظافت آسایشگاه برای فردا صحبت می‌کردم. عراقی که بسیار خشم‌گین شده بود، او را به باد فحش و ناسزا گرفت و گفت: نظافت چه ربطی به آزادی دارد؟ چرا نام حضرت فاطمه را می‌بردید؟ خلاصه،  عراقی اصرار می‌کرد که نفر پشت ستون بیاید و ارشد و معاون و مسئوول نظافت انکار می‌کردند.

من نیز چند بار تصمیم گرفتم خود را معرفی کنم؛ ولی بچه‌ها که اطرافم نشسته بودند مانع شدند. اما هنگامی که وحشیگری عراقی را دیدم، برخاستم که به طرف پنجره حرکت کنم که ناگهان کسی دستش را روی شانه‌ام گذاشت و با آرامش خاصی گفت: فلانی! ما که کاری از دستمان بر نمی‌آید. بگذار لااقل به جای شما کتک بخورم، شاید من نیز اجری ببرم. الحمدلله هیکلم جای کتک دارد.

من با شرمندگی تمام و با نهایت قدردانی از او قبول نکردم؛ ولی ایشان با همان آرامش به طرف پنجره رفت و رو به عراقی کرد و گفت: من بودم که سخنرانی می‌کردم. عراقی که انگار فاتح شده است با خوشحالی و حرص، نام او را یادداشت کرد و گفت: فردا کتک در کار است! آری نوجوان بسیجی برخوردار از نعمت سلامت و روحیة شاداب و معنوی چندین بار خود را به جای دیگر دوستان معرفی کرده بود تا ضربه‌های کابل و شلاق بر بدن آنها فرود نیاید و خود، شکنجه‌ها را تحمل کند. او می‌خواست تا دیگران در آسایش باشند و وی رنجها را به دوش کشد. هر چند عراقی‌ها موفق نشدند آن برادر دلاور را شکنجه دهند؛ به دلیل اینکه اردوگاه روز بعد از هم پاشید و ما را به موصل شماره 3 بردند ...

جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)

 بیشتر بخوانید

مؤسسه فرهنگی، هنری پیام آزادگان

خبرنگار: مالک دستیار

۲۳ خرداد ۱۴۰۰
کد خبر : ۵,۴۰۴
کلیدواژه ها: قهرمانان اسیر,ایثارگران,آزادگان,خاطرات کوتاه,اسارت,ایثار

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید