سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
/ خاطـرات

خاطرات آزادگان

لحظات ورود آزادگان اردوگاه موصل ۴ به خاک میهن از مرز خسروی
کلیپ مصاحبه آزادگان سرافراز اردوگاه موصل ۴ در لحظات ورود به خاک میهن اسلامی از مرز خسروی در سال ۱۳۶۹ به عنوان برگ زرینی از خاطرات شیرین آزادی تقدیم می‌شود.
خاطرات آزاده «عطاءالله تاجیک» +فیلم
امتداد سرخ حماسه(۴)؛
«عطاءالله تاجیک» آزاده‌ای که ۱۱ سال اسارت در زندان‌های مخوف نیروهای عراقی را تحمل کرد از حال و هوای محرم در اسارت برایمان می گوید.
از اسارت تا رسیدن به آرزوی زیارت کربلا
خاطرات آزاده اردبیلی؛
جانباز اردبیلی گفت: آزادگان ذخایر انقلاب اسلامی و یادگاران هشت سال دفاع مقدس هستند که به تعبیر مقام معظم رهبری از آنان باید به عنوان ذخایر مملکت یاد کرد.
قسمت اول: خاطره آزاده سرافراز و جانباز «عبدالمجید رحمانیان»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۷)؛
رحمانیان سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در اردوگاه‌های موصل (1،2،3 و4) و نیز اردوگاه 5 (صلاح‌الدین) و 17 تکریت و الانبار (کمپ 8 معروف به عنبر) سپری شد.
خاطرات آزاده سرافراز «محمد میرزا کوچکی»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۶)؛
به ما گفتند صدام حسین می‌خواهد پیام مهمی بدهد. همه رفتند داخل اردوگاه به‌جز من و کامبیز و جلال که همچنان در حال قدم‌زدن بودیم.
تا قبل از اسارت اسرای کربلا را درک نکرده بودیم!
امتداد سرخ حماسه(۳)؛
اسرا کبوتران سبکبالی هستند که استقامتشان دنیا را شگفت زده کرده است، با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین هشت سال دفاع مقدس.​
خاطرات آزاده «رضا الهی» +فیلم
امتداد سرخ حماسه(۲)؛
زبان ما عاجز از بیان مقام بلند پایه اسرایی است که سالها دراسارت جانی ترین دژخیم زمان روزگار سپری کردند . عزیزانی که برای اعتلای کلمه حق دلیرانه جنگیدند.
خاطره آزاده سرافراز ابوطالب ناهیدی(اردوگاه 18 تکریت)
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۵)؛
موقع حرکت بچه‌ها به هم سپرده بودند هر گاه احساس کردند که اتوبوس‌ها کم یا تک شده‌اند، صدای بچه‌ها بلند شود و اعتراض و سروصدا کنند. عراقی‌ها اتوبوس آخر و یکی مانده‌به‌آخر را منحرف کردند...
خاطرات آزاده «محمد علی حدادی» +فیلم
امتداد سرخ حماسه(۱)؛
«محمدعلی حدادی» آزاده‌ای که ده سال اسارت در زندان‌های مخوف نیروهای عراقی را تحمل کرد از حال و هوای محرم در اسارت برایمان می گوید.
قسمت سوم: خاطره سرهنگ آزاده و جانباز مفقودالاثر «محمد صحت»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۴)؛
یکی از دوستانم گفت چکار داری؟ رحم کنید، زن و بچه دارد، بگذارید برود. گفت کارش ندارم می‌خواهم خداحافظی کنم. کمی جان گرفتم. آمدم بالا. افسر گفت دیدید که ما دروغ نمی‌گوییم ...

آخرین خاطرات

پس زمینه خبرنگار افتخاری
صفحه ویژه سید آزادگان