سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
/ خاطـرات

خاطرات آزادگان

قسمت دوم: خاطره سرهنگ آزاده و جانباز مفقودالاثر محمد صحت
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۳)؛
حدود یک ماه از تاریخ شروع تبادل اسرا گذشته شده بود که با تعدادی از اسرای منافق که می‌خواستند به ایران بیایند روبه‌رو شدیم. تصمیم گرفتیم با آنها به ایران نیاییم. شروع کردیم به شعاردادن و شلوغ‌کردن....
قسمت اول: خاطره سرهنگ آزاده و جانباز مفقودالاثر «محمد صحت»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۲)؛
بازگویی آزادی بایستی قاعدتاً خوشی باشد و خوشحالی، ولی یادآوری آن زمان تا رسیدن به ایران مثل برزخ برایمان کشنده بود.
ترفند خباثت‌آلود بعثی‌ها برای ممانعت از عزاداری اسرای ایرانی در محرم
در آستانه ورود به ماه محرم منتشر شد؛
به مناسبت نزدیک شدن به ایام محرم و سالروز ورود آزادگان به میهن خاطره ای در مورد نحوه عزاداری آزادگان ایرانی در اسارت از آزاده سید ربیع سیادت منتشر شد.
خاطره آزاده سرافراز محمد علی سلاجقه (اردوگاه 20 تکریت)
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۱)؛
شیرین‌ترین و بهترین ایام زندگی ما همین مرحلة تبادل بود. ما در یک حالت بیم و امید زندگی می‌کردیم. تبادل اسرا از اسرای قدیمی‌صلیب‌دیده شروع شده بود. اولین گروه را با هواپیما بردند....
خاطره آزاده سرافراز هوشنگ پایدار (اردوگاه 20 تکریت)
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۰)؛
وارد خاک ایران و مرز خسروی که شدیم دیدم که همه فریاد می زنند: هوشنگ پایدار ... برایم خیلی عجیب بود که کسی مرا به اسم صدا می کند...
قسمت سوم: خاطره آزاده سرافراز «مسعود قربانی»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۱۰)؛
به منزل پسر عمویم رفتیم. بر دستان جمعیت به‌سوی مادرم پر کشیدم. چشمم که به نگاه مهربانش افتاد از خودبی ‌خود شدم. متوجه نشدم چه‌جوری به‌سویش دویدم. یکهو خودم را در آغوش مهربانش دیدم....
خاطره آزاده سرافراز رسول بابایی(اردوگاه 14 تکریت)
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۹)؛
26 مرداد مصادف با سالروز آزاده های جنگ تحمیلی است و اولین گروه از آزادگان در این تاریخ در سال 1369 بعد از تحمل سال ها اسارت با توفیق خدای متعال به میهن اسلامی بازگشتند.
قسمت اول: خاطره آزاده سرافراز «مسعود قربانی»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۷)؛
نیمۀ اول مردادماه 1369 از طریق رسانه‌ها باخبر شدیم که صدام به کشور کویت حمله کرده و آن را تحت اشغال خود درآورده است. با‌ این اوضاع صدام خود را درگیر چالشی دیگر و مخمصه‌ای بزرگ کرد.
قسمت دوم: خاطره آزاده سرافراز «سید احمد قشمی»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۶)؛
به‌محض‌اینکه اتوبوس‌ها راه افتادند، در سکوتِ داخل اتوبوس صدای موسیقی از رادیو شنیده شد، یکی از بچه‌ها به رانندة‌ اتوبوس گفت: «آقای راننده، چرا رادیوخارجی گرفتید، گناه دارد!» راننده پاسخ داد...
قسمت اول: خاطره آزاده سرافراز «سید احمد قشمی»
روایت عاشقانه‌ترین بازگشت(۵)؛
22 مرداد بود، ساعت حدود 11 صبح بود که از بلندگوها اعلام کردند اطلاعیه‌ای مهم ازطرف سید‌الرئیس صدام به‌زودی قرائت می‌شود. همه جمع شدیم زیر بلندگوها. نگران بودیم که دوباره صدام چه خوابی برایمان دیده است.

آخرین خاطرات

پس زمینه خبرنگار افتخاری
صفحه ویژه سید آزادگان