سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
/ خاطـرات

خاطرات آزادگان

رهبر معظم انقلاب: هرگاه به یاد آقای لشگری می‌افتادم دلم را غمی می‌گرفت
آزادگان نشان دهنده این هستند که رنج‌ها می‌گذرند و اجرها می‌مانند. هر گاه به یاد آقای لشگری می‌افتادم دلم را غمی می‌گرفت.
شهید حسین لشگری، دلاور ایرانی که عشق به وطن را معنی کرد
میدونی ۱۸ سال اسارت یعنی چی؟ یک نفر هست که همه این ماجرا را با گوشت و پوستش درک کرده.
خلبان رفت، اما آسمان ایران هنوز دلتنگ اوست
در سالروز شهادت حسین لشگری، نخستین خلبان اسیر جنگ ایران و عراق، یاد و خاطره او همچنان زنده است. مردی که سال‌ها در اسارت دشمن مقاومت کرد و اکنون در نبودش، آسمان ایران دلتنگ‌تر از همیشه به نظر می‌رسد.
در روز آزادی اسرا، یکی حتی لباس اسارت هم نداشت
در جمع آزادگان، تنها او بود که لباس اسارت بر تن نداشت، نه از روی انتخاب، بلکه چون هرگز نداشته است. یزدی‌پناه یکی از ده‌ها اسیری بود که رژیم بعث به‌کلی از چشم نهادهای بین‌المللی پنهان کرد.
بسیاری از اسرا در سال‌های پایانی دیگر امیدی به بازگشت نداشتند
روایت آزاده قاسم قناعتگر از ​مرداد ۱۳۶۹؛
وقتی صدای مجری تلویزیون عراق پخش شد و خبر آزادی را اعلام کرد، کسی نمی‌توانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. خیلی از اسرا سال‌ها بود دیگر حتی در خواب هم وطن را نمی‌دیدند.
مهرورز: علاقه‌ام به مداحی و دعا خوانی را از دوران اسارت پی گرفتم
آزاده مهرورز با اشاره به تجربه‌های خود در اسارت گفت: از همان دوران و در شرایط سخت اردوگاه، تمرین مداحی را شروع کردم و تلاش کردم این مسیر را ادامه دهم.
حسین‌پور: محرم را از تاریخِ گوشه یک روزنامه پاره می‌فهمیدیم
​هشتمین عصر خاطره الماس‌های درخشان؛
در اردوگاه شماره ۵ صلاح‌الدین تکریت تقویم در اختیار نداشتیم و تاریخ را گم می‌کردیم. از طریق روزنامه‌هایی که ممکن بود به ما برسد یا نرسد، متوجه می‌شدیم که آیا وارد ماه محرّم شده‌ایم یا نه.»
علایی: نخستین محرم اسارت را با تب، ضعف و سکوت گذراندیم +فیلم
محمد علایی می‌گوید محرمِ اولِ اسارت نه روضه داشت و نه سینه‌زنی آشکار؛ تبِ سنگین و سکوتی کشدار چنان بر اردوگاه سایه انداخته بود که جز آهِ اسیران چیزی به گوش نمی‌رسید.
روایت مهدی عباسی از عزاداری محرم در اردوگاه موصل ۴ +فیلم مداحی
در هشتمین عصر خاطره الماس‌های درخشان، آزاده و مداح مهدی عباسی به بیان خاطرات خود از عزاداری‌های دوران اسارت پرداخت.
محرم در بند| در اردوگاه موصل، با ایمان جنگیدیم، با عشق گریستیم
برگرفته از کتاب «فرزند منگشت»:
در کتاب «فرزند منگشت»، دکتر کیانی از محرم‌هایی روایت می‌کند که با نجوا و اشک، در سلول‌های تنگ شکل می‌گرفت؛ ماهی که برای اسیران، فرصتی برای ایستادن در کنار حسین(ع) بود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »

آخرین خاطرات

پس زمینه خبرنگار افتخاری
صفحه ویژه سید آزادگان