سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
/ خاطـرات

خاطرات آزادگان

روزهای سخت اسارت/ از دوش آب سرد تا شکنجه با کابل و شوک الکتریکی
آزاده سرافراز علی اکبر دهقانی؛
آزاده و جانباز سرافراز «علی اکبر دهقانی» از روزهای سخت اسارت خاطراتی را روایت می کند. موسسه پیام آزادگان شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
عکس امام (ره) همیشه بر روی دیوار بود
خاطرات آزاده خلیل فاتح؛
شهید «خلیل فاتح» از رزمندگان هنرمند استان آذربایجان شرقی است که آذر ۱۳۶۰ به همراه جمعی از همرزمان خود در جریان عملیات «مطلع الفجر» به اسارت نیروهای عراقی درآمد و سال ۱۳۶۲ در اردوگاه «موصل ۲» به شهادت رسید.
حقوق بشر، چه دروغ خنده‌داری
خاطرات آزده محمدرضا عظیمی؛
گروه‌های ضد انقلاب دم از حقوق بشر می‌زنند، ولی کدام حقوق بشر؟ تمام این موارد در تناقض با هم هستند؛ اسرایی که شهید کردند یا معلم بودند یا حامل کمک‌های مردمی و یا سرباز؛ دو سه نفری هم پاسدار و عضو سپاه بودند که جرم‌های سنگینی بود.
تحمل رنج های اسارت موهبت الهی بود
خاطرات آزاده محمدحسین فلاح؛
آزاده و جانباز سرافراز «محمدحسین فلاح» در بیان خاطراتی از دوران اسارتش می گوید: «تحمل رنج های اسارت موهبت الهی بود.»
شنیده‌ایم که نماز جماعت هم می خوانید!
خاطرات آزاده عبدالحسین گنجی‌نتاج؛
هنگام سحر برخاستیم تا غذا بخوریم و روزه بگیریم ولی عراقی ها متوجه شدند و به محض اطلاع ما را به باد کتک گرفتند. با این حال همه روزه گرفتیم. غروب همان روز تصمیم گرفتیم که بدون اطلاع عراقی ها نماز جماعت را برگزار کنیم.
شلاق به جرم سجده طولانی
خاطرات آزاده حمید حکیم‌خواه؛
سرباز بعثی او را صدا زد و با خشم پرسید چرا این همه در سجده بودی؟ برای چه کسی دعا می کردی؟ برای خمینی؟
۳۰ آبان، روز آزادی محکومین زندانی در اردوگاه «رمادیه ۹»
روایت آزاده حسینعلی قادری؛
آخرین شام اردوگاه را توزیع کردند و گفتند آماده باشید و وسایل خود را جمع کنید، اما نگفتند کجا می روید ولی خبرهای غیر موثق حاکی از حرکت به طرف ایران داشت.
دستان بسته من و برادرم جلال
خاطرات آزاده اسماعیل شمس؛
تصور اسارت به دست دشمن برایم سخت بود ولی حالا خود و همراهان را در اسارت بدترین دشمنان بشریت می‌دیدم. تمام دوران زندگی‌ام را مثل یک فیلم به سرعت در ذهنم مرور کردم، غمی سنگین بر سینه‌ام چنگ می‌انداخت و روحم را می‌آزرد.
ده سال اسارت
باز انتشار به مناسبت درگذشت؛
بی شک اسارت چیزی جزء تلخی، اندوه و ناراحتی باخود به همراه نخواهد داشت و آزادگان سرافراز ما، این الماس‌های درخشان که یادگار ارزشمندی از سال‌های دفاع مقدس هستند این سال‌های سخت را سپری کردند و سرافراز خارج شدند.
روایت آزاده حاج «اسماعیل شمس» از بازگشت مقتدرانه آزادگان
باز انتشار به مناسبت درگذشت؛
مادرم پیرزن عینکی کوچکی شده بود. افتادم به پایش. سر و صورتش بوسیدم جذب سیمای نورانی آن پیرزن شدم. خواستم بگویم مادر مرا ببخش امانت‌دار خوبی نبودم. جلالت را گم کرده‌ام.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۴۶ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »

آخرین خاطرات

پس زمینه خبرنگار افتخاری
صفحه ویژه سید آزادگان