یک روز دندان درد شدیدی داشتم در اردوگاه یک درمانگاه بود و یک پسر اهوازی نیز در آنجا مترجم بود به او گفتم دندانم درد می کند مرا نزد دکتر برد و دکتر گفت دهانت را باز کن وقتی دهانم را باز کردم ...
خاطرات آزاده خلبان «سیفالله اشرفی»؛
اسارت من با بقیه آزادگان کمی متفاوت است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد سهم خواهی گروهکهای ضد انقلاب در استان کردستان بودیم.
خاطرات شهید آزاده «شهاب رضایی مفرد»؛
شهید «شهاب رضایی مفرد» در روایتی مینویسد: ما کلاس اسارت نرفته بودیم و جایی نخوانده بودیم که در هنگام اسارت چکار باید بکنیم اما خوب میدانستیم که به دشمن نباید اطلاعات بدهیم و در برابر دشمن قرص و محکم و مقاوم و صبور باشیم.
خاطرات آزاده مسعود قربانی؛
مسعود قربانی آزاده هشت سال دفاع مقدس گفت: بسیاری از اسرا به دلیل نبود داروی مناسب نظیر شهید «قنبر نوری قلباش» که با هم به جبهه اعزام و اسیر شدیم در اردوگاه شهید شد.
خاطرات آزاده ناصر مطیعپور؛
همینطور که در حرکت بودیم ناگهان یک افسر بعثی با قنداق تفنگش محکم در فک من کوبید و خون از دهانم سرازیر شد و آنجا بود که متوجه شدم به جای تکرار فحشهای بعثیها فریاد میزدم «الموت صدام الموت صدام» را میگفتم.
آزاده اسماعیل یکتایی لنگرودی میگوید: آنقدر ارتحال این مجاهد نستوه برای من سنگین بود که غزلی با عنوان «آیینه استقامت» در وصف شخصیت ایشان سرودم و به روح آن شهید تقدیم کردم.
حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی فرد،آزادهای که الگوی اخلاق و مقاومت شد.
مرحوم ابوترابی می گوید: مسئله نماز و عشق به آن، در نهاد انسان ها نهفته است. خوب به یاد دارم اولین مرتبه ای که نماز در اسارت برای ما جلوه خاصی پیدا کرد.
خاطره آزاده حسین شیرانی؛
«سیدعلیاکبر ابوترابیفرد»، نقطه اشتراک خاطرات شیرین همه آزادگانی است که به اسارت عراقیها در آمده بودند، کسی که پناه اسرای ایرانی در اردوگاههای رژیم بعث بود و آنها را امید زندگی میبخشید.
خاطره آزاده سید روح الله موسوی؛
آزاده و جانباز ۷۰ درصد کرمانشاهی دوران هشت سال دفاع مقدس گفت: مرحوم حاج آقا ابوترابیفرد با رفتار و اعمال خود اسرا را در دوران اسارت هدایت میکرد و برای آزادگان پشت و پناه و نور امیدی برای دیدار مجدد خانواده هایشان بود.