خاطرات سید آزادگان؛
سیدالاسرا و رهبر فکری آزادگان دوران دفاع مقدس به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی ابر فیاضی بود که فیض و رحمتش را بر همگان میباراند.
«پاک باش و خدمتگزار» شعار مرحوم ابوترابی بود و می گفت: باید افتخار کنیم که مردم ما را لایق دیدند تا به کارهایشان رسیدگی کنیم و برای خدمت به مردم باید با تمام وجودمان عمل کنیم.
خاطره آزاده محمدرضا صادقی؛
فرماندهی اردوگاه که حسابی از دست ما شاکی شده بود، گفت: «معلوم نیست شما چه جور آدم هایی هستید! با زور برخورد می کنیم، غذایتان را کم یا زیاد می کنیم، برایتان فرقی نمیکند؛ شما در این جا یک جمهوریاسلامی راه انداختهاید».
خاطرات آزادگان دفاع مقدس؛
بررسی سیر زندگی مرحوم ابوترابی فرد در سالهای اسارت نشان از احترام و ارادت تعدادی از زندان بانان و افسران رژیم بعث به ایشان دارد و این موضوع در خاطرات بسیاری از هم دوره های ایشان ذکر شده است.
گفتگو با آزاده غلامرضا رخشانی؛
«غلامرضا رخشانی» یکی از آزادگان بیرجندی است که در سن ۱۸ سالگی به جبهه حق علیه باطل اعزام شده بودم و در بزرگترین عملیات آبی خاکی ایران«خیبر» به دست نیروهای بعثی اسیر شد.
خاطرات آزاده محمد باقر رنجبر بوشهری؛
حاج «محمد باقر رنجبر بوشهری» آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس، دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ به اسارت دشمن بعثی درآمد و ۲۵ مردادماه ۱۳۶۹ پس از تحمل ۸ سال و ۴ ماه اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
خاطرات آزاده فرجالله فصیحیرامندی؛
یکی از اسرا در درب آسایشگاه نگهبانی میداد ولی این نگهبان با شنیدن روضه حالش منقلب شده، به شدت گریه میکند و وظیفهاش را از یاد میبرد...
خاطرات آزاده حسن زارعی؛
عراقىها به شدت با روزه گرفتن بچهها مخالفت مىکردند و مىگفتند: «شما مجوس هستید و دلیلى براى روزه گرفتن شما وجود ندارد».
خاطرات سرلشکر خلبان شهید آزاده «حسین لشگری»؛
دومین ماه رمضان را در اسارت میگذراندیم. ما بین شبهای قدر برادرانی که طبقه بالا بودند به پایین آورده شدند. هیجده ماه از آنها دور بودیم. هر کس با دیدن دوستش او را سخت در آغوش میگرفت و اشک شوق میریخت.
خاطرات آزاده محسن جامِ بزرگ؛
در یکی از بازدیدها معاونان ادارات را به خط یکی از یگانهای مستقر در کنار اروندرود، پشت پالایشگاه آبادان بردم. برای اینکه مستقیم نرویم تو دید دشمن، ماشین ها را به موازات خط و در پشت یک ساختمان مخروبه پارک کردیم.