سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
/ خاطـرات

خاطرات آزادگان

لحظه ای که بین سوختن و اسارت یکی را انتخاب کردم
خاطرات آزاده سرافراز حسینعلی قادری؛
آزاده سرافراز حسینعلی قادری در روز ۱۱ بهمن سال ۱۳۶۵ در حالی که در سومین مرحله عملیات کربلای۵ حضور داشت در منطقه عملیاتی شلمچه، به اسارت دشمن درآمد.
اردوگاهی که به شورشیان خمینی(ره) معروف بود/ دردهایی که با یک زیارت کمرنگ شد
روایت آزاده غلامرضا سعیدی؛
بعد از اسارت ما را به اردوگاه «موصل۱» بردند. در همان زمان در اردوگاه شورشی شکل گرفت و ما ۷ روز هیچ آب و غذایی نداشتیم.
سید ابوالقاسم عبدالله‌پور؛ از اسارت تا شهادت
روایت آزاده سیدعلی رضوی گنجی:
وقتی به همه تیر خلاص می‌زدند من آیه "وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ" را خواندم، حتی یک تیر به بدنم اصابت نکرد.
شکنجه‌های پزشکی اسیران ایرانی در زندان‌های عراق +فیلم
باز انتشار به مناسبت درگذشت دکتر هادی بیگدلی؛
آزاده سرافراز دکتر هادی بیگدلی، از اسیرانی می‌گوید که شکنجه‌های پزشکی سختی را متحمل شدند.
آزاده‌ای که خاطراتش را منتشر نکرد/ تماس با فرانسه کارساز شد
آزاده و جانباز «سیف‌الله طارمی» تا قبل از فوتش خاطراتش را برای هیچکس به جز خانوادش بازگو نکرد و اجازه انتشار آن‌ها را به کسی نداد و اکنون پس از دوسال از وداع جانسوزش فرزند وی اقدام به انتشار خاطرات خواندنی این آزاده معزز کرده است.
آتش‌زدن انبار مهمات بعثی‌ها توسط اسرا
خاطرات آزاده حسین رحیمیان؛
آزاده حسین رحیمیان در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۰ به جبهه اعزام شد و در عملیات‌های منطقه کردستان، رمضان و محرم شرکت کرد.
أنتم مسلمون و نحنُ مسلم لماذا تقاتلون؟/ الموت للصدام
خاطرات آزادگان عباس رجبی و محسن القابی‌فر؛
شب‌ها فریاد می‌زدیم الموت للصدام و می‌گفتیم: بسم الله الرحمن الرحیم ایهاالجنود عراقی أنتم مسلمون و نحنُ مسلم لماذا تقاتلون؟ أنزلوا أسلحتکم و فروا. قال السید الحکیم إن الحزب البعث کافر.
جهادی که تمامی ندارد/ آرزوی دیدار حضرت آقا قبل از مرگ
در آرزوی شهادت؛
حسین الله‌وردی آزاده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس است که در سال ۶۴ در عملیات ایذایی در منطقه فکه در سن ۱۶ سالگی به اسارت رژیم بعث در آمد.
به سجده افتادم خاک ایران را بو می‌کردم و می‌بوسیدم
برشی از کتاب/ آزاده «موسی الرضا بزرعلی»:
هیچ کس را نمی‌شناختیم، اما تمام آنها که آنجا ایستاده بودند برای من آشنا بودند. مهم نبود چه کسی هستند و چه سمتی دارند. همین‌قدر که ایرانی بودند برایمان کافی بود که همچون برادری آنها را در آغوش بگیریم.
اسارت برای ما نه فقط پایان جنگ نبود بلکه شروع جنگی دیگر بود
خاطرات آزاده قاسمعلی درویشی؛
گرچه عراق اسرا را از هم جدا کرد اما در بین اسرا وحدت برقرار بود، هرچند اسیر بودیم اما اسارت را پایان وظیفه خود نمی‌دانستیم و همواره در برابر خواسته دشمن مقاومت می‌کردیم.

آخرین خاطرات

پس زمینه خبرنگار افتخاری
صفحه ویژه سید آزادگان